
مقاله در مورد رهایی زنان و روندهای سیاسی در خاورمیانه با word دارای 58 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد رهایی زنان و روندهای سیاسی در خاورمیانه با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد رهایی زنان و روندهای سیاسی در خاورمیانه با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد رهایی زنان و روندهای سیاسی در خاورمیانه با word :
رهایی زنان و روندهای سیاسی در خاورمیانه
مقدمه
عروج اسلام سیاسی و حمله بی سابقه آن به حقوق زنان ، و به قهقرا راندن موقعیت زنان ، و به قهقهرا راندن موقعیت زنان در جوامع اسلام زده بویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا ، یک بار دیگر مسئله رهایی زنان را بر متن دوندهای سیاسی جاری در این جوامع طرح کرد و مستقیماً به وسط صحنه سیاسی و اجتماعی راند.
در پرتو وضعیت سیاسی و اجتماعی جدید و متفاوت اواخر قرت بیستم ، مباحث رهایی زنان دوباره طرح و نقد گردیده و در مرکز مجادلات دورن جنبش بین المللی زنان و محافل آکادمیک و فرهنگی قرار گرفتند . توضاع و احوال سیاسی و ایدئولوژیک جهانی ، تقابل دوبلوک شرق و غرب ، عروج کنسرواتیسم که موج بدبینی و بی اطمینانی را طی دهه های هشتاد و نود قرن بیست در جهان دامن زد ، همراه با موج برگشت خدا و مذهب در پوشش اسلام سیاسی و ایدئولوژیک جهانی ،
تقابل دو بلوک شرق و غرب ، عروج کنسرواتیسم که موج بدبینی و بی اطمینانی را طی دهه های هشتاد و نود قرن بیست در جهان دامن زد ، همراه با موج برگشت خدا و مذهب در پوشش اسلام سیاسی ، و اعلام پایان کمونیسم و برابری طلبی در جهان همگی مهر خود را بر این مباحثات و
مجادلات کوبیدند. یکی از وجه مشخصه های فکری و نظری سه دهه گذشته ظهور تئوریهای پست مدرنیستی ؛ نسبی گرایی فرهنگی و سیاست هویت بود که محافل آکادمیک و کانونهای فکری و فرهنگی در جوامع غربی را اشباع کرد. این نظریه ها بخوبی در خدمت توجیه اسلام و جنبشهای واپسگرای ناسیونالیستی و شرقزده در تعرض به حقوق زنان قرار گرفتند. بدین ترتیب نه فقط وضعیت موجود زنان در جوامع اسلام زده به قهقهرا رفت ، بلکه رهایی زنان حتی د عرصه تفکر و نظر نیز به محاق بحران و تاریکی فرو رفت. این دوره بحق یکی از تاریک ترین دورانهای زندگی معاصر زنان در
خاورمیانه بوده است. از یک طرف زنان زیر لگد احکام اسلامی ، سنگسار حجاب ، آپارتاید جنسی و فشار خفه کننده مرد سالاری و فرهنگ واپسگرای شرقی پایمال می شدند ، و از سوی دیگر در عرصه نظری با توجیه اسلام ، ناسیونالیسم و فرهنگ و سنن ارتجاعی از جانب تئوریسینهای پست مدرنیسم ، زنان فاقد حتی ابتدایی ترین حقوق انسانی شمرده شدند. سیاست ، قانون ، حقوق و تئوری و آکادمی برای توجیه حمله وحشیانه و خونین اسلام و فرهنگ بومی و شرقزده به زنان در خاورمیانه بسیج شدند. تئوریهای ارتجاعی پست مدرنیستی مبتنی بر این هستند که اسلام و
فرهنگ شرقی و مردسالار نافی حقوق زنان نیستند ، حقوق زنان جهانشمول نیست و سکولاریسم و دولت سکولار پیش شرط رهایی زنان نیستند . نظریه پردازان پست مدرنیست می کوشند مفاهیم و تئوریهای مربوط به حقوق زنان را که یونیورسال و جهانشمول است بعنوان غربی و غیر قابل انطباق با جوامع غیر غربی رد کنند . می گویند ایده های مربوط به حقوق و برابری زنان اساسا نقشش این بوده که تهاجم غرب به فرهنگ و سنن بومی و خودی را توجیه کند. می گویند مدرنیته ، حقوق
جهانشمول انسان و حقوق جهانشمول زنان محصول تکامل و پیشرفت جوامع غربی هستند و نمی شود آنها را با نیازهای جوامعی که در آنها سنت ، اسلام و فرهنگ خودی حاکم است ، منطبق کرد.
در ایران جنبش زنان یم واقعیت قدرتمند سیاسی و یک نیروی وسیع ضد اسلامی است که با بیش از بیست سال مقاومت ، به یکی از ارکان سرنگونی رژیم اسلامی و تحول جامعه به سمت سکولاریسم ، مدرنیسم ، تساوی طلبی و کنار زدن اسلام از زندگی اجتماعی مردم تبدیل شده و نقش غیر قابل انکاری در طرد اسلام و سنت عقب ماندگی در سایر جوامع خاورمیانه دارد. جنبش
آزادی زنان در خاورمیانه از این پتانسیل عظیم برخوردار است که بعنوان یک مساله حاد اجتماعی و یک پای تحول و پیشرفت جامعه ، ارکان این جوامع و زندگی زنان و مردان را در آن به تکان و لرزه در آورد. با تقویت جنبش زنان در خاورمیانه ،با تضعیف و کنار زدن اسلام از زندگی اجتماعی مردم بویژه زنان ، بساط تئوریهای پست مدرنیسم باج دهی به اسلام و فرهنگ واپسگرای شرقی نیز جارو خواهد شد.
تحولات بورژوایی ، مدرنیته و زنان در خاور میانه
مدیترانه در بیان و توضیح نیروهای سیاسی جهانی به کار می رود که پس از عصر روشنگری منشاء تحولاتی مانند انقلاب صنعتی در اروپا و آمریکای شمالی ، انقلابات بورژوایی در غرب و تحولات سیاسی مانند انقلاب کبیر فرانسه شدند. مدیترانه روبنای سیاسی ، فکری و فرهنگی کاپیتالیسم بود. روند مدیترانه مبتنی بر مدرنیزاسیون ، تشکیل دولتهای ملی ، اشکال نوین قدرت و ساختار
طبقاتی جدید جامعه ، حقوق شهروندی ، دموکراسی ، جامعه مدنی ، برسمیت شناختن حقوق فردی و مدنی ، رشد اقتصادی و انقلاب درسیستم ارتباطات و ساختار اداری جامعه بود. سلطه کامل اقتصاد سرمایه داری در غرب در عین حال مبتنی بر توسعه امپریالیستی و ظهور کلنیالیسم غرب در بخشهای وسیعی از دنیای غیر غرب گردید.
در جوامع خاورمیانه در این دوره ، اشکال عقب مانده و ارتجاعی تولید فئودالی متکی بر سلطنت ، اشرافیت و سلسله مراتب نظامی به حیات خود ادامه می دادند. فلسفه رسمی اسلام همه نرمهای اجتماعی و حقوق و حدود و ثغور زندگی کردم را تعیین می کرد.
تحولات بورژوایی، مدرنیته و زنان در خانواده
مدرنیته در بیان و توضیح نیروهای سیاسی جهانی به کار می رود که پس از عصر روشنگری منشاء تحولاتی مانند انقلاب صنعتی در اروپا و آمریکای شمالی، انقلابات بورژوایی در غرب و تحولات سیاسی مانند انقلاب کبیر فرانسه شدند.مدرنیته روبنای سیاسی، فکری و فرهنگی کاپیتالیسم بود. روند مدرنیته مبتنی بر مدرنیزاسیون تشکیل دولت های ملی، اشکال نوین قدرت و ساختار طبقاتی جدید جامعه، حقوق شهروندی، دمکراسی، جامعه مدنی، برسمیت شناختن حقوق فردی و مدنی، رشد اقتصادی و انقلاب در سیستم ارتباطات و ساختار اداری جامعه بود. سلطه کامل اقتصاد سرمایه داری در غرب در عین حال مبتنی بر توسعه امپریالیستی و ظهور کلنیالیسم غرب در بخشهای وسیعی از دنیای غرب گردید.
در جوامع خاورمیانه در این دوره، اشکال عقب مانده و ارتجاعی تولید فئودالی متکی بر سلطنت،اشرافیت و سلسله مراتب نظامی به حیات خود ادامه می دادند. فلسفه رسمی اسلام همه نرمهای اجتماعی و حقوقی و حدود و ثغور زندگی مردم را تعیین می کرد. با رشد بیشتر مناسبا ت بورژوایی در جهان و تماس بیشتر جوامع اسلامی با غرب، تداخل اسلام با تفکر بورژوایی در این جوامع آغاز گردید. از اوایل قرن نوزدهم جوامع خاورمیانه دستخوش دگرگونیهای اجتماعی
عمیقی شدند. سلطه اقتصادی غرب و ظهور اقتصاد جهان سرمایه داری، تأثیر فرهنگ غرب، و سلطه رسمی و غیررسمی دولتهای استعماری اروپا بر بخشهای وسیعی از خاورمیانه در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، پارامترهای اقتصادی و سیاسی این دگرگونیهای بنیادی بودند. در اواسط قرن نوزدهم ناسیونالیسم عرب در مقابله با سلطه امپراطوری عثمانی در جوامع خاورمیانه رشد کرد و قدرت گرفت. پایان جنگ جهانی اول مقطه تعیین کننده ای در سرنوشت این جوامع بود. پس از
اضمحلال امپراطوری عثمانی و دولتهای محلی ظهور کردند. اما د رسال 1916 دول بریتانیا و فرانسه خاورمیانه را به دو منطقه نفوذ و سلطه مستقیم و غیرمستقیم خود تقسیم کردند و این حاکمیت تا اواسط قرن بیستم ادامه پیدا کرد. الجزایر، تونس، مراکش، و بخشی از سودان زیر سلطه فرانسه، و مصر و بخش دیگری از سودان زیر سلطه بریتانیا قرار گرفتند. این واقعیت از یک طرف آرزوی دیرینه تشکیل امپراطوری یکپارچه اسلامی را نقش برآب کرد، و از سوی دیگر آرمان استقلال زیر پرچم ناسیونالیسم عربی را تقویت کرد.
ابتدای قرن بیستم مقطع تعیین کننده ای در تحولات اجتماعی و حرکت به سوی مدرنیته در منطقه خاورمیانه بود. این تحولات در ایران طی انقلاب مشروطه، در مصر در جنبش ملی ضدسلطه بریتانیا، و در ترکیه در نهضت ترکهای جوان بروز کرد و منشاء تحرکات سیاسی و اجتماعی مردم شد. نتیجه این روند دگرگونی برای زنان مثبت بود. بخصوص نهادها و مکانیسم های اجتماعی ریشه داری که موقعیت عقب مانده زنان را تحکیم می کرد، را تضعیف می کرد.
حضور زنان در تحصیل و اشتغال و فعالیت اجتماعی به این ترتیب از سوی بورژوازی بزرگ و متمایل به غرب و گرایش معینی در سنت ناسیونالیستی مصر طرح شد. جنبش آزادی زنان و جنبش ناسیونالیستی نوین همزمان در اواخر قرن نوزدهم در جوامع خاورمیانه ظهور کردند.
موقعیت اجتماعی نامناسب جامعه ما و وضعیت زنان ناشی از اسلام نیست. اسلام نمی خواهد زنان را از مردان جدا کند. مردان هم وظیفه دارند از تعصب، رابطه جنسی خارج از ازدواج با زنان دیگر، ازدواج اجباری، تعدد زوجات و حق بی چون و چرای خد در طلاق بپذیرند. با این تحولات بحث حقوق و حضور اجتماعی زن درجوامع خاورمیانه و سیعاً مطرح شد. در این مقطع برخی از جریانات اسلامی کوشیدند برای تأمین حضور زنان در جامعه تغییراتی در قرآن بوجود بیاروند. از جمله شیخ
محمدعبدو(1905-1849) بود که در الازهر با سیدجمال الدین افغانی که ایده های پان اسلامیستی داشت آشنا شد، تحت تأثیر او قرار گرفت و در سیاست فعال شد.
تغییرات ناشی از تحولات اقتصادی و خط مشیء های دولتی چه توسط استعمارگران چه تغییرات فرهنگی و ایدئولوژیکی متعاقب آن بر زندگی زنان و مردان تأثیرات شگرفی برجای گذاشت
. برای اولین بار موضوعاتی نظیر برخورد سنت اسلامی و قوانین اسلام به زنان، مجاز بودن تعدد زوجات و حق اسلامی مردان در طلاق و حجاب و جداسازی زنان از مردان آشکار و عنلی در جوامع مختلف خاورمیانه مورد بحث و جدل و سیع اجتماعی قرار گرفت و در آثار متفکران و نویسندگان این جوامع طرح شد. در جدلهای این دوران از همان آغاز تلاقی حقوق زن نه فقط با ارزشهای اسلامی بلکه با ناسیونالیسم آشکار گردید.
با نفوذ همراه با خشونت و سرکوب اروپا به جوامع عربی، تاریخ جنبش زنان و مبحث حقوق زنان در این جوامع با نفوذ همراه با خشونت و سرکو اروپا به جوامع عربی ، تاریخ جنبش زنان و مبحث حقوق زنان د راین جوامع آغاز شد/. جنبش زنان در مصر و خاورمیانه حرکتی برخاسته از تمدن، ارزشا ودیسکوریس اسلامی و شرقی نبود، بلکه ناشی از روندهایی بود که از بیرون از غرب آغاز شدند. طرح و اشاعه خواست برابری زن و مرد و رهایی زنان از در خاورمیانه به یمن نفوذ ارزشهای مدرن و بورژوایی برخاسته از غرب امکان پذیر شد.در این دوره بخشی از بورژوازی این جوامع مدافع سیستم بورژوایی غرب در سازماندهی جامعه و ارزشهای مدرن وترقیخواهی غربی بود و جوامع غربی و
تحولات مدرن در آنها را الگویی یونیورسال و قابل پیاده شدن در کلیه جوامع جهانی تلقی می کرد. در ایران طی انقلاب مشروطه همه(11-1905) جریانات و ایده های عمومی ترقی اجتماعی و مدرنیسیم و رفرم به جوامع غربی بعنوان الگوی حود نگاه می کردند و با خوشبینی نسبت به غرب می خواستند این رفرمها ودگرگونی ها را در ایران عملی کنند. حتی بخشی از دستگاه اسلام و آخوندها هم از حاکم شدن قانون اساسی سبک فرانسه و بلژیک و استقرار مجلس در ایران دفاع می کردند. در این دوره آموزش زناه بعنوان بخشی از تلاش بورژوازی غرب برای سازمان دادن به جامعه از جانب جریانات اصلی ناسیونالیست طرح شد.
پست مدرنیسم:
اسلام و بی حقوقی زنان خاورمیانه
مدرنیته چنانکه گفته شد روندی است شامل تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و یک دوره تاریخی است که از بعد از قرون وسطی و فئودالیسم آغاز می شود. از نظر فلسفی از کانت، هابس، و دکارت شروع و به رنسانس علمی و فرهنگی منجر شد و خرد و عقل را منشاء پیشرفت فرد و جامعه می دید. مدرنیته به یک چشم اندازعام جهان شمول متکی بود و دستآوردهای تمدن و پیشرفت بشری را قابل کاربست به همه جوامع بشری می دید. روند مدرنیته مبتنی بر دنیامیسم مدرنیزاسیون بود که شامل برسمیت شناختن حقوق فرد، در جامعه
سکولاریسم، صنعتی کردن، تولید کالایی،شکل گیری شهرها، راسیونالیسم و بروکراتیسم بود که همگی مبانی جامعه مدرن سرمایه داری را تشکیل میدهد.
پست مدرنیسم در نقطه مقابل مدرنیته و مدرنیسم یک چشم انداز جهان شمول و عام در مورد جامعه و جهان تاریخ را رد می کند و به تئوری ها و چشم اندازهای سیاسی متفاوت و شقه شقه قائل است. تئوریسین های پست مدرنیست، حقیقت، قطعیت، سیستم جهانشمولی و تعقل مبنای همه چیز است. جابجایی،ناپدیدشدن، بازتعریف، بازسازی و شقه شقگی مبناست. معتقدند حقیقت،مطلق و یکپارچه و جهت دار نیست. می گویند تاریخ به پایان خود رسیده، مدرنیسم در تحقق آرمانهایش شکست خورد، یونیورسالیسم و جهان شمولی پوچ از آب درآمدند و تحول
اجتماعی جهت ندارد. این تئوری ها پراز بدبینی و یأس و ناامیدی است. به مبارزه سیاسی و توده ای حمله می کنند. کارکرد سیاسی و سیاست را در ابعاد جهانی به رسمیت نمی شناسند.
پست مدرنیسم در شرایط رشد راست و کنسرواتیسم در جهان، عروج اسلام سیاسی و به هم خوردن توازن قوای دو بلوک بورژواییی شرق و غرب پاگرفت وبا سقوط بلوک شرق و زیرحمله قرار
گرفتن کمونیسم و سوسیالیسم به اوج خود رسید. دهه هشتاد دورانی بود که تئوری هویت از نتایج تئوری های پست مدرنیسم هستند مدافعین این نظریه ها می گویند مدرنیته، حقوق جهانشمول انسان و حقوق پرنیورسال زنان محصول تکامل و پیشرفت جوامع غربی هستند و قرار نیست قابل انطباق با نیازهای جوامعی که در آنها سنت، اسلام و فرهنگ خودی حاکم است، باشند. هر فرهنگی در هر جامعه ای مسیر رشد متفاوتی دارد و به جوامع خاورمیانه و اسلام و فرهنگ خودی و سنت اشاره می کنند.
با سقوط شوروی و بلوک شرق که پایان کمونیسم اعلام شد، تئوری مارکسیستی بررسی تحولات اجتماعی مبتنی بر طبقات و مبارزه طبقاتی که طی دهه های پس از انقلاب اکتبر و عروج مارکسیسم ابزار شناخت جهان و جامعه تغییرات اجتماعی شناخته می شد و خود را بر آکادمیهای جامعه شناسی و تاریخ و علوم اجتماعی تحمیل کرده، و مورد استقبال محافل فکری و روشنفکران قرار گرفته بود. کنار گذاشته شد. یکباره مراکز آکادمیک و محافل فکری و فرهنگی بجای شروع تحلیل از جامعه و طبقات و جنبشهای اجتماعی و مبارزه طبقاتی به فرهنگ، دیسکورس( گفتمان) و زبان که درآنتروپولوژی و ادبیات مرسوم بود، روی آوردند.
آزادیخواهی،عدالت طلبی، سکولاریسم، و برابری زن و مرد بخشی از فرهنگ مردم خاورمیانه است.دولت مذهبی را با هیچ معیار فرهنگی، زبان بازی، گفتمان،قبض و بسط، حذف و شمول، دوگانگیهای مدباین و فروریختن مرزها نمیتوان به مردم حقه کرد. در توجیه اسلام و لزوم و مطلوبیت آن برای مردم کشورهای موسوم به جهان سوم، برخی مانند جهان اسپوزیتو اظهار می کنند:« دردورانی که ایدئولوژی کاپیتالیستی حاکم همه جنبه های مقدس و معصوم زندگی را برای تأمین منافع مخرب خود لگدمال کرده، به فضای ضدسرمایه داری نیاز مبرمی احساس میشود.
اسلام می تواند صدای واقعی جنوب(جهان سوم) در مبارزه اش علیه اهداف سلطه طلبانه غرب باشد.واضح است که مدل های سکولاریست و ناسیونالیست پس از انقلاب نتوانستند مردم را رها کند و وجودشان شکست و افتضاح بود. از این رو باید ایدئولوژی های سکولار غربی را باید زیر سئوال برد و آنها را با سنتهای اعتراض اجتماعی مانند اسلام(که تحمل و تولرانس قومی و مذهبی آن زیاد است و یک ایدئولوژی چندبعدی است) جایگزین کرد. اسلام در جهان سوم همچنان یک آنترناتیو و
راه حل معتبری است. می گویند تشکیل دولتهای ملی و نهادی شده آنها در جوامع غربی، نتیجه و حاصل شناخت شناسی سکولاریستی بودکه در خود به معنی تهاجم علیه اسلام و سایر فرهنگ هایی است که به ارزشهای فرهنگی خود و قبیله ای و ناموس و شرف پای بندند. این دولتهای ملی در جهان عرب تأثیرات فاجعه باری بر جهان سوم داشتند که در آن جوامع قبیله ای خودمختار تحت تسلط مخرب دیکتاتوری و بوروکراسی دولتهای حاکم درآمدن
د. اسپوزیتو معتقد است که سکولاریسم آنطور که در غرب تبلیغ می شود نه جدایی مذهب از دولت، بلکه وسیله ای برای گسترش منافع غرب و توسعه طلبی امپریالیستی است. دست رد گذاشتن به مدل های سکولار غربی در دوره های آخر و پیشرفته سرمایه داری نشاندهنده تلاش مردم مسلمان برای بقاء است و نه یک عکس العمل فناتیک به پیشرفت و تحول.»
از نظر وی یک اسلام مترقی که با موقعیت برابر و شرکت دینامیک زنان و دادن حقوق کامل به اقلیتها نیرومند شود راهی است برای گسست از ساختارهای اروپا محورانه و پویایی سنتهای پیشرفته غیر غربی در یک جهان حقیقتاً چند فرهنگی است. یک اسلام پیشرو، دمکراتیک، ضدپاتریارکی و ضد امپریالیست قادر است یک الگوی جامع برای رهایی مردم در خاورمیانه و جوامع مسلمان جهان سوم باشد که دائماً با فرهنگ های دیگر دیالوگ داشته باشد و بر سوسیالیسم اقتصادی و برابری دو جنس متکی باشد.
درکشو رهای خاورمیانه زنان از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حقوق فردی و مدنی در بی حقوقی شدیدی بسر می برند قانون حاکم بر خانواده، روابط زن و مرد و حقوق زن در خانواده و جامعه مبتنی بر شریعت اسلام و قوانین قرآن است.
نفوذ اسلام و ارزشهای قبیله ای در فرهنگ حاکم بر این جوامع بیشترین فشار و قیدوبند را بر زنان تحمیل کرده و آنها را از حقوق فردی و اجتماعی شان بعنوان انسان محروم میکند. در فرهنگ مسلط بر این جوامع مادربودن اصلی تریی وظیفه و فلسفه زندگی زنان تعریف می شود در این فرهنگ مردان نان آور خانه و تصمیم گیرنده در امور اصلی زندگی و زنان مسئول خانه داری و محروم از شرکت در زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تعریف می شوند.
در فرهنگ اسلامی، عشیره ای و تحمیلی حاکم، ناموس و شرف مردان و زنان و حقوق و آزادی های آنها گره میخورد. درواقع ناموس مرد در صورت هر نوع دست از پاخطا کردن زن بر باد می ورد. ناموس نه فقط بمعنی حفظ بکارت دختران و وفاداری جنسی زنان به شوهرانشان بلکه به معنی هر نوع تردیدی است نسبت به این بکارت و وفاداری است و ازجمله شامل نوع لباس پوشیدن و نشست وبرخاست زنان و دختران در روابطشان با سایر مردان هم می شود این فرهنگ اسلامی و ناسیونالیستی زنان را حافظ سن و نگهدارنده شرف ملی تلقی می کند.
1- زنان و قانون خانواده
تشابه تأثیر و عملکرد زن ستیزانه اسلام و احکام اسلامی د رجوامع مخلتف تحت سلطه و نفوذ آن در جهان حیرت انگیز است. علیرغم تفاوت های سیاسی –اقتصادی و تاریخی در این جوامع با وجود حاکمیت سیستم ها متفاوت اقتصدی از قبیل اقتصاد بازار، سرمایه داری دولتی، سوسیالیسم ملی و اسلامی، و همچنین تفاوت در ساختارهای سیاسی مانند حکومت سلطنتی، حکومت نظامی و رژیم های پارلمانی و جمهوری، قوانین اسلام تأثیرات مهلک مخربی بر زندگی زنان و حقوق فردی و مدنی آنان دارد.
در کشور های خاورمیانه قانون خانواده از قرن هفتم تاکنون تحت تأثیر شریعت اسلام قرار داشته است. علیرغم اینکه بسیاری از قوانین دلیل ضرورت ها و نیازهای جدید اجتماعی تغییر کرده اند، قانون خانواده و حقوق مدنی زنان همچنان دست نخورد باقی مانده اند. در برخی از کشورهای عربی محدودیت هایی روی حق اسلامی طلاق مردان یا تعدد قائل شده اند اما قوانین به ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزندان، ارث، حق سفر و اشتغال زنان،کماکان اسلامی و مردسالارانه باقی
مانده اند. علیرغم تلاشهای جنبشهای اجتماعی سکولار و چپ، تنها در سوریه و عراق و مصر تعدیلاتی در این قوانین صورت گرفته است. اسلام سیاسی امروز این قانون را که سنگ بنای ستمکشی زنان کشورهای عربی است حفظ می کند و با اسلامیزه کردن ساختارها و نهادهای اجتماعی همان تغییرات و تعدیلات انجام شده را هم لغو کرده و عقبگرد شدیدی بر این جوامع تحمیل کرده است.
در اکثر جوامع خاورمیانه طلاق همچنان اسلامی و دست نخورده باقی مانده است. زن در صورتی می تواند طلاق بگیرد که شوهرش دیوانه باشد، بیماری خطرناکی داشته باشد که ادامه ازدواج را غیرممکن کند از نظر جنسی ناتوان باشد و یا رفتار بیرحمانه ای با زن داشته باشد. زن برای طلاق گرفتن باید موارد بالا را به دادگاه ثابت کند. در توسن و الجزایر زنان می توانند بدون شرط بالا طلاق بگیرند مشروط بر اینکه به شوهرشان غرامت بپردازند.
قانون سرپرستی کودکان در کشور های خاورمیانه یکسان است. پدر یا جدپدری سرپرست قانونی کود هستند. مادر مدت محدودی حق سرپرستی کودکان را دارد، فرزند دختر را مدتی بیشتر و فرزند پسر را کمتر.
برخی از قوانین اسلامی با تغییر در سیستم های اقتصادی و نظام های سیاسی و اجتماعی و نیازهای طبقات حاکم خود را با این تغییرات منطبق کرده اند. اما در زمینه حقوق زنان این تغییر و انطباق نه تنها دیده نمی شود بلکه روند بازگشت به گذشته و اعمال قوانین و رسوم وحشیانه اسلامی رشد کرده است.
2- مبارزه برای حقوق مدنی و لغو قانون خانواده:
با عروج اسلام سیاسی و تاخت و تاز جریانات اسلامی در کشور های خاورمیانه، زنان اولین آماج حملات جریانات اسلامی قرار گرفته و حقوق شان به شدت لگدمال شد. اکنون با ضعف و فترت اسلام سیاسی در این کشور ها، جنب و جوش برای بهبود موقعیت زنان شتاب بیشتری گرفته است.


مقاله نقش اقتصاد مقاومتی در حفاظت از محیط زیست با تاکید بر توسعه پایدار با word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله نقش اقتصاد مقاومتی در حفاظت از محیط زیست با تاکید بر توسعه پایدار با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نقش اقتصاد مقاومتی در حفاظت از محیط زیست با تاکید بر توسعه پایدار با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله نقش اقتصاد مقاومتی در حفاظت از محیط زیست با تاکید بر توسعه پایدار با word :
چکیده
یکی از وظائف مهم دولت حفاظت از محیط زیست طبیعی و ارتقاء جایگاه آن اسـت. ایـن مهـم در دو محـور صورت میپذیرد. محور اول استفاده بهینه از منابع پایان پذیر و تجدید شونده است که این منابع و منـافع آن را برای نسل های بعد هم حفظ میکند. محور دوم جلوگیری از تخریب و آلودگی منابع زیستمحیطـی اسـت. مفهوم توسعه پایدار زمانی مطرح شد که موضوعهای زیست محیطی در سرلوحه کار بحثهـای سیاسـی قـرار گرفت و بدین ترتیب به جای اینکه، این مفهوم به عنوان فشاری بر تغییرات محیطی عمل کنـد، بـه صـورت ابزاری برای حمایت از محیط زیست مطرح شد. با توجه بـه اینکـه بهبـود کیفیـت محـیط زیسـت و توسـعه اقتصادی، اهدافی بالقوه سازگار، هماهنگ یا مکمل یکدیگرند، توسعه پایدار برخـی تنشـهای ناشـی از بیـنش متضادی را که در رابطه با محدودیتهای رشد در دهه حاضر ظهور کرد را کاهش می دهد. اقتصاد مقاومتی در کنار مفهوم اقتصاد سبز به دنبال موازنه و تعادل بین فعالیتهای اقتصادی توسعه و اثرات زیست محیطی ناشی از فعالیت های مذکور بوده و در ارتباط با مفهوم اقتصاد رفاه، به دنبال افزایش رفاه عمومی از طریق افـزایش بهرهوری و استفاده بهینه از منابع میباشد.
اجرای درست این سیاست نیازمند شناخت از ارزش اقتصادی واقعی دارایی های طبیعی کشور ، توان سـنجی طبیعی سرزمین برای اختصاص اراضی به کاربری های مناسب در چارچوب اصول صحیح آمایش و کاربسـت روش های تحلیل هزینه – فایده ، اصلاح الگوهای مصرف ( مواد و انرژی) و مدیریت بهینـه منـابع آب، بـه منظور ایجاد هماهنگی بین بخش های اقتصادی اجتماعی و محیط زیسـتی در هنگـام اتخـاذ تصـمیم هـای سرنوشت ساز توسعه ای برای کشور است.
کلمات کلیدی: اقتصاد مقاومتی، اقتصاد سبز، توسعه پایدار ،محیط زیست، حفاظت.
1 نویسنده مسئول
1
.1 مقدمه
انسان در جهان معاصر در لحظات بسیار حساسی از حیات خود قرار دارد. با گذشت قرنها از زندگی بشر بر روی کره زمین و ظهور و مبارزه انسانهای فرهیخته بسیاری در طول تاریخ برای برقراری مساوات، عدالت و توسعه، هنوز نابرابری در میان کشورها و در درون کشورها نه تنها از میان نرفته که روزبه روز عمیق تر شده و می شود. فقر و گرسنگی، عدم برخورداری از آموزش و بهداشت و آزادی های مشروع در همه کشورها، در مقیاسهای متفاوت، پدیده های شناخته شده و ملموسی هستند. ازدیاد نامعقول جمعیت همراه با عوامل فوق، زیست بومهایی را که حیات بشر بدانها وابسته است، به شدت در معرض نابودی قرار داده است.
حال برای احتراز از نابودی مطلق محیط زیست، همه انسانها- هم تصمیم گیران و هم مردم دیگر- در ابعاد جهانی یا ملی و بویژه در سطح محلی باید این واقعیت مهم را دریابند که پیشرفت و توسعه باید روندی پایدار داشته باشد و از ثمرات آن نه تنها نسل های حاضر که نسلهای آینده نیز بهره مند شوند. توسعه مردم معاصر نباید به قیمت نابودی و اضمحلال زندگی آیندگان که برای دفاع از حقوق خود فعلا حضور ندارند، تمام شود. همچنین باید بیاموزیم که توسعه حق همه مردم اعم از مرد، زن، پیر و جوان و کودک است و نه تنها همه باید از ثمرات آن بهره مند شوند که باید در روند توسعه نیز مشارکت داشته باشند. اقتصاد جهانی به گونه ای جدایی ناپذیر با محیط زیست در ارتباط است زیرا باید منابع طبیعی را استخراج، فرآوری و سپس بهره برداری کند. براساس اصل بقای ماده و انرژی تمامی آن منابع باید نهاتاًی به صورت ضایعات درآیند. اما این ارتباط کمی ضریب فشار بر محیط زیست را می توان به میزان قابل ملاحظه ای کاهش داد. به همین دلیل اثرات زیست محیطی فعالیتهای اقتصادی راحتی در صورتی که امکان رشد و توسعه آن فراهم باشد، می توان کم کرد.
از آنجا که بین اقتصاد و محیط زیست ارتباط تنگاتنگ برقرار است سیاستهایی که هدف آنها نیل به یک مقصود اجتماعی یا اقتصادی است لاجرم محیط زیست را تحت تأثیر قرار می دهند، حتی اگر این امر منظر نظر سیاست گزار نباشد، اگر علل تخریب محیط زیست ریشه در کارکردهای اقتصادی داشته باشد، راه حل نیز در همان جاست.
کیفیت محیط زیست در تمام کشورها از اهمیت برخوردار است، اما در کشورهای فقیر اهمیت بیشتری دارد. ما با روشن ساختن این مطلب که تخریب محیط زیست ناشی از پایین آمدن درآمد اقتصادی، یعنی کاهش یافتن تولید ناخالص ملی است بر این امر تأکید می کنیم و معتقدیم که حفظ کیفیت محیط زیست و ذخیره منابع طبیعی به منزله شالوده و اساس تأمین سلامت و رفاه تمامی انسانهاست. بدین ترتیب آنجا که کیفیت آب پایین است بدون تردید به بروز بیماری خواهد انجامید.
.2 توسعه پایدار
اولین بار کاربرد واژه توسعه پایدار (Sustainable development) توسط خانم باربارا وارد (B.Ward-1970) در اعلامیه کوپنهاک درباره محیط زیست و توسعه بکار رفت. بدنبال آن پس از گزارشات باشگاه رم (modoze 75) و بنیاد هامرشولد (Daghammarskjold-75) بتدریج توسعه پایدار در طی سالهای دهه 1980 و از زمانی که اتحادیه بین المللی برای حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی (IUCN-82) ، راهبردهای جهانی از محیط زیست و منابع طبیعی با هدف کلی دستیابی به توسعه پایدار را از طریق حفاظت از منابع حیاتی (زنده) را ارائه کرد، مورد توجه جدی و اساسی اندیشمندان و متفکران توسعه قرار گرفت.بدنبال آن با گزارش کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (WCED) موسوم به گزارش برانتلند (Our common future 87, Brandt land report) مجموعه ای از پیشنهادها و اصول قانونی جهت دستیابی به توسعه پایدار برای کشورهای در حال توسعه فراهم آمد.سپس موضوع توسعه پایدار در کنفرانس سازمان ملل متحد در زمینه محیط زیست و توسعه (UNCED-92) در شهر ریودوژانیرو ( بعنوان اجلاس زمین) بطور گسترده ای مورد توجه قرار گرفت. بر اساس نتایج این اجلاس اهداف اساسی مبتنی بر مفهوم توسعه پایدار بدین شرح مورد توجه قرار گرفت.
2
-1 تجدید حیات رشد اقتصادی -2 تغییر کیفیت رشد اقتصادی 3 -برآورده ساختن نیازهای ضروری اولیه -4 اطمینان از سطح پایداری جمعیت -5 حفاظت از منابع طبیعی و ارتقاء منابع -6 جهت گیری مجدد دانش فنی (دانش بومی)
-7 محیط زیست و تصمیم گیری اقتصادی -8 جهت گیری مجدد روابط اقتصادی و بین المللی -9 اقدام در جهت مشارکتی ساختن توسعه با این پیشینه، در باب تعریف و اصطلاح توسعه پایدار ادبیات نسبتا فراوانی موجود می باشد که حکایت از برداشتهای متفاوت
توسط اندیشمندان و محققین رشته های علوم اجتماعی ، جغرافیا ، کشاورزی ، اقتصاد و بیولوژی دارد.1 به همین منظور به یک جمع بندی و تصویر کلان از آن تعاریف بسنده می شود.به عبارت جامه توسعه پایدار بعنوان یک فرایند ، لازمه بهبود و پیشرفت است.فرایندی که اساس بهبود وضعیت و از بین برنده کاستیهای اجتماعی – فرهنگی جوامع پیشرفته است و باید موتور محرکه پیشرفت متعادل ، متناسب و هماهنگ اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی تمامی جوامع و بویژه کشورهای در حال رشد باشد. به تعبیر روشنتر توسعه پایدار در صدد فراهم آوردن راهبردها و ساز و کارهایی است که بتواند به اهداف مهمی نظیر تلفیق حفاظت زیست محیطی و توسعه ، تامین نیازهای اولیه زیستی بشر ، دستیابی به عدالت اجتماعی و از بین رفتن فقر و محرومیت عمومی، خود مختاری و تنوع فرهنگی و حفظ یگانگی اکولوژیکی (مبتنی بر بوم شناسی ) دست یازد.
با عنایت به تعریف فوق، همواره پایداری و چگونگی ارزیابی آن در جوامع مختلف از اهمیت بسزایی برخوردار است در این ارتباط همواره چهار رویکرد اساسی تا بحال فراهم آمده است.
رویکرد اول نگرش پایداری از جنبه محیط شناختی (Enviromentally Sustainable Development) است. دراین رویکرد روابط توسعه پایدار محیط در قالب مثلث که دارای (Barrow.C.G,1995-Harris,J.M,2000) ارتباطات مستقیم است، معنا و مفهوم پیدا می نماید.اصولا یک بعد اقتصاد ، بعد دیگر اکولوژیک و بعد سوم اجتماع قرار دارد ، اما در هر کدام یک از این ابعاد، زیرمجموعه های دیگری قابل تعریف است.
رویکر توسعه پایدار از دیدگاه محیط((ESD اقتصاد
-1 رشد پایدار (Sustainable growth)
-2 بهره وری سرمایه (Capital efficiency)
اکولوژیک اجتماع
تمامیت اکوسیستم (Ecosystem integrity) انصاف (Equity)
منابع طبیعی((Natural resources تحرک اجتماعی (Social)
تنوع زیستی (Biodiversity) مشارکت (Participation)
ظرفیت زیستی (Carrying capacity) نیروبخشی((Empowerments


مقاله بررسی عوامل مؤثر بر ارزیابی کارکنان از معیارهای سیستم پرداخت در سازمان های اقتصادی و غیراقتصادی استان ایلام با word دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی عوامل مؤثر بر ارزیابی کارکنان از معیارهای سیستم پرداخت در سازمان های اقتصادی و غیراقتصادی استان ایلام با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی عوامل مؤثر بر ارزیابی کارکنان از معیارهای سیستم پرداخت در سازمان های اقتصادی و غیراقتصادی استان ایلام با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله بررسی عوامل مؤثر بر ارزیابی کارکنان از معیارهای سیستم پرداخت در سازمان های اقتصادی و غیراقتصادی استان ایلام با word :
بررسی عوامل مؤثر بر ارزیابی کارکنان از معیارهای سیستم پرداخت در سازمان های اقتصادی و غیراقتصادی استان ایلام
چکیده
کارکنان یک سازمان به مثابه سرمایه های اصلی آن محسوب می شوند که هر سازمانی باید در جذب، حفظ و نگهداری آن ها استراتژی هایی داشته باشد و با تو
جه به نیازهای متغیر و در حال نوسان آن ها سیستم های جبران خدمات منعطفی را طراحی کند. و بین طراحی سیستم های جبران خدمات با عملکرد، مدرک تحصیلی و تجربه کاری رابطه ای متناسب برآورد شود. هدف از این تحقیق بررسی عوامل مؤثر
بر ارزیابی کارکنان از معیارهای سیستم های پرداخت در سازمان های اقتصادی و غیر اقتصادی استان ایلام است. در این تحقیق فرض شده است که بین عملکرد ، مدرک تحصیلی و تجربه کاری به عنوان معیار پرداخت تفاوت معنی داری وجود دارد. روش تحقیق روش توصیفی- پیمایشی و پژوهش از نوع کاربردی است. ابزار گردآوری اطلاعات مطالع
ات اسنادی و پرسشنامه می باشد. پس از آزمون و تحلیل فرضیه ها تفاوت معنی داری بین عملکرد ، مدرک تحصیلی و تجربه کاری به عنوان معیارهای پرداخت در سازمانهای مذکور مورد پذیرش قرار گرفت. در نهایت پیشنهاد گردید از عملکرد،مد
رک تحصیلی وتجربه کاری به عنوان پایه و اساسی برای پرداخت حقوق به کارکنان صورت گیرد.
واژه های کلیدی: عملکرد، مدرک تحصیلی، تجربه کاری
مقدمه
نیروی انسانی بزرگترین سرمایه یک کشور است و از دیرباز تاکنون عامل اصلی پیشرفت ممالک مختلف بوده است. نیم نگاهی به تاریخ گذشتهی جهان به ویژه پس از رنسانس و خصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم که اکثر کشورها درگیر آن بودهاند و برخی که تا حد زیادی ویران شده (از جمله آلمان) و بعد از مدتی قادر به بازسازی خود شده و حتی در شمار غولهای بزرگ صنعت و تکنولوژی قرار گرفتند، نشان میدهد که نقش نیروی انسانی مهمترین عامل در این پیشرفت بوده است. تجربه مدیریت ارشد این کشورها نشان می دهد پرورش و بهسازی نیروی انسانی راه کوتاه و میانبری است که میتواند آنها را به سر منزل مقصود برساند. در ایران نیز برای رسیدن به خودکفایی و عدم وابستگی به تقریباً تنها درآمد ارزی یعنی نفت که دیر یا زود به اتمام خواهد رسید، می بایست توجه بیشتری به نیروی انسانی و بهسازی آن شود. (بنداری، 1375). براین اساس، کارکنان یک سازمان به مثابه یکی از سرمایههای اصلی آن محسوب شده که هر سازمانی باید در جذب، حفظ و نگهداری این سرمایه دارای استراتژی بوده و با توجه به نیازهای متغیر و در حال نوسان آنها سیستمهای جبران خدمات منعطفی را طراحی نماید. سیستمهای پرداخت میتواند به عنوان یک هدف اصلی در جذب، انگیزش و حفظ کارکنان عمل کند. با این وجود، مجموعه عوامل پیچیدهای در جبران خدمات کارکنان دخیل هستند(بتمن و اسنل، 2004).
همیشه حقوق و دستمزد بزرگترین و مؤثرترین عامل و انگیزهی کاری برای کارکنان و جلب رضایت آنها در سازمانها بوده و از مهمترین مسائل در مدیریت پرسنلی به شمار می رود. علاوه بر این، یکی از دغدغههای مهم مدیران ایجاد انگیزه در کارکنان بمنظور بهبود عملکرد، سخت کوشی و تحقق اهداف سازمان می باشد. بدین منظور، مدیریت باید رویه های مناسب انگیزشی جهت جبران خدمات کارکنان راطراحی نمایند. از اینرو، سیستم های پرداخت متفاوتی بمنظور جلوگیری از جابجایی کارکنان و افزایش بهره وری آنها پیشنهاد شده است (میلکوویچ و نیومن، 2005).
تحقیقات در خصوص پرداخت بر اساس عملکرد نتایج متفاوتی را نشان می دهد. برخی از این تحقیقات نشان می دهند که پرداخت بر اساس عملکرد انگیزه
کارمندان را برای عملکرد بهتر افزایش می دهد (لولر ، 1995). از سوی دیگر، پرداخت بر اساس عملکرد بین کارمندان با عملکرد بالا و سایر کارمندان تمایز ایجاد می کند. این امر باعث می شود که انگیزه شغلی در میان کارمندان افزایش یابد(میلکوویچ و
ویگدور،1991) علاوه بر این ، نتایج تحقیقات ارتباط مستقیم بین ذهنیت های به دست آمده از پرداخت بر اساس عملکرد و رضایت مندی نسبت به پرداخت را نشان می دهد (کارول و توسی ،1973 ، کوپلمان ، 1976 ).
این تحقیق به بررسی عوامل موثر بر ارزیابی کارکنان از معیارهای سیستم پرداخت با استفاده از عملکرد، مدرک تحصیلی و تجربه کاری در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی استان ایلام در دوره زمانی 1389-1388 می پردازد. بررسی سوابق تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان می دهد که این تحقیق اولین مطالعه ای است که به بررسی ترجیحات کارکنان نسبت به معیارهای سیستم پرداخت می پردازد.
ادبیات موضوع و تدوین فرضیه ها
اگر از کارکنان سازمانی پرسیده شود چرا کار میکنند احتمالاً در پاسخ دلایل گوناگون مادی و غیر مادی را مطرح میکنند. آنان لزوم دریافت حقوق و دستمزد مناسب و عادلانه در مقایسه با عملکرد ، مسئولیتها و شرایط محیط کار و همچنین مقایسه وضعیت خود با همکاران ( اعم از داخل و خارج از سازمان) را امری مهم در زندگی خود تلقی نموده و این امر بر زندگی و انگیزهی کاری آنان اثر میگذارد. بنابراین در یک محیط متغیر، باید بین طراحی جبران خدمات با انگیزش، نیازهای کارکنان به حقوق و پاداش و روشهای جبران خدمات رابطهای متناسب برآورد شود.
از اینرو، پرداخت حق الزحمه عادلانه و متناسب با کوشش ضمن آنکه رفاه و آسایش کارمند را فراهم می سازد، در جهت منافع مؤسسات بوده و در بهبود وضع اجتماعی و توسعه اقتصادی جامعه نیز مؤثر است. از سوی دیگر و از دیدگاه اقتصاد ملی، پرداخت حقوق ودستمزد کافی و عادلانه در بالا بردن سطح زندگی وافزایش قدرت خرید افراد یک جامعه تاثیر فراوان دارد. علاوه بر این، پرداخت ممکن است بر تصمیمات کارکنان درخصوص تقاضا برای یک شغل، ادامه همکاری، بهرهوری بیشتر کار، یا تقبل آموزش بیشتر برای یک شغل پردرآمد تأثیر بگذارد (سید جوادین، 1385).
اگر پرداخت به صورت غیرعادلانهای اعمال شود ممکن است باع
ث شود کارکنان تلاش خود را کاهش داده و به دنبال کار دیگری باشند و یا به عضویت اتحادیههای کارگری درآیند. تأثیر این عوامل بر گرایشها و رفتارهای کاری کارکنان یکی دیگر از دلایلی است که ضرورت پرداخت به صورت مناسب و منصفانه را مطرح میسازد.
تعریف حقوق و دستمزد
به کارکنان برای جبران کاری که در سازمان انجام میدهند،
حقوق و دستمزد پرداخت میشود. اما علاوه بر جبران زحمات و وقت و نیرویی که کارکنان در جهت و به خاطر نیل به اهداف سازمان صرف میکنند، پرداخت باید جنبهی انگیزشی نیز داشته باشد. یعنی باید برای پرداخت، سیستمی طراحی گردد که کارکنان را به عملکرد مؤثر تشویق کند و محرکی برای سختکوشی و به کارگیری تمام تواناییهای بالقوه آنها باشد.
انواع دستمزد
در خصوص انواع دستمزد، تقسیمبندی گوناگونی وجود دارد که در این قسمت به آنها پرداخته میشود ((رنگریز، 1378):
1-دستمزد ریالی : مقدار دستمزدی که در ازای انجام کار مشخص و معین به طور ساعتی، روزانه، هفتگی و یا ماهیانه پرداخت میگردد.
2-دستمزد حقیقی : مقدار دستمزدی که به نیروی کار در ازای انجام کار مشخص و معین پرداخت میگردد، لیکن این پرداخت در قبال میزان واقعی کار انجام شده نیروی کار است. در دستمزد حقیقی دادهی کارگر با ستادهی او هماهنگ است.
3-دستمزد زندگی : مقدار دستمزدی که به نیروی کار در ازای کار مشخص و معین پرداخت میگردد، لیکن این پرداخت با توجه به شاخص هزینه زندگی و تورم صورت می گیرد.
4-دستمزد هماهنگ : مقدار دستمزدی که به نیروی کار در کلیه سازمانها به صورت هماهنگ و یکسان پرداخت شود.
5-دستمزد اسمی : شمار واحدهای پولی که نیروی کار دریافت میکند.
6-دستمزد واقعی : دستمزد اسمی ضرب در شاخص هزینهی زندگی. این نوع دستمزد، قدرت خرید نیروی کار را نشان میدهد.
7-دستمزد تودهی نیروی کار شاغل : دستمزد اسمی ضرب در اشتغال. این نوع دستمزد بیانکننده دستمزدهای اسمی پرداخت به کسانی است که واقعاً در حال اشتغال هستند.
8-دستمزد کلی : دستمزد اسمی ضرب در شاخص هزینه زندگی و اشتغال، به عبارت دیگر دستمزد واقعی ضرب در اشتغال.
9- دستمزد ثابت : مجموع مزد شغل و مزایای ثابت پرداختی به تبع شغل.
10- دستمزد منصفانه : مقداردستمزدی که به نیروی کار با رعا
یت عدالت درونی و بیرونی پرداخت میگردد.
11- دستمزد جاری : مقدار دستمزدی که به نیروی کار بدون در نظر گرفتن مزایای غیر نقدی پرداخت میگردد.
دستمزد خانوادگی : مقدار دستمزدی که به مجموعه مزایای منظم و مستمر خانوادگی (مدد معاش خانوادگی) یا تصادفی (مدد معاش پیش از زایمان برای زنان شاغل، کمک هزینه مسکن و;) اشاره دارد.
13- دستمزد مقطوع : مقدار دستمزدی که به نیروی کار بر اساس مصوبات قانونی کشور پرداخت میگردد.
14- دستمزد متناسب : دستمزد متناسب عبارتست از افزایش مزد پرداختی به نیروی کار به تناسب ازدیاد میزان فروش
سیستمهای پرداخت میتواند به عنوان یک هدف اصلی در جذب، انگیزش و حفظ کارکنان عمل کنند. لازم است که مدیران توجه ویژهای به امر پرداخت داشته باشند، این امر موجب انگیزش کارکنان شده و افزایش انگیزه نیز موجب ارتقاء بهرهوری کارکنان، افزایش رضایت شغلی و همکاری مثبت آنان با سازمان میگردد (لاور، 2005).
فردریک تیلور این تئوری را مطرح کرد که می توان از پول به عنوان یک ابزار مدیریتی برای ایجاد انگیزه در کارگران در یک محیط صنعتی استفاده کرد. تیلور اظهار داشت سیستمی که در آن مدیریت بر اساس لیاقت و کارایی به کارمندان حقوق پرداخت می کند نه بر اساس موقعیت شغلی آنها ، می توان باعث بالا رفتن بهره وری کارمندان شود. زیرا کارمندانی که بر اساس تلاش حقوق دریافت می کنند ، تمایل دارند که تمام سعی و تلاش خود را برای انجام وظایف شغل خود به کار گیرند (بتمن و اسنل ، 2005 ).
تئوری مدیریت علمی تیلور بر این استوار است که کارمندان در صورتی کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام می دهند که به ازای عملکرد حقوق بیشتری، دریافت نمایند. از طرفی، لولر (1971) نشان رضایت از سیستم پرداخت ها می توانند انگیزه در کارکنان نیز بدنبال داشته باشند. از اینرو، وی پیشنهاد سیستم پرداخت مبتنی بر عملکرد را نمود.
کارکنان انتظار دریافت سطح منصفانه ای از حقوق را که با عملکرد آنها ارتباط داشته باشد، را دارند. بنابراین اگر تمام کارکنان بدون در نظر گرفتن سطح عملکرد حقوق یک
سانی دریافت نمایند، این امر نه تنها باعث نابرابری و ناراحتی می شود بلکه انگیزه افراد را برای تلاش بیشتر و عملکرد بهتر از بین می برد(دنتون ،1991). عملکرد از نظر کارمندان ابزاری است برای به دست آوردن نتایج با ارزش( مانند افزایش درآمد) که این امر باعث افزایش رضایتمندی نسبت به پرداخت و دستمزد می شود(لاولر ،1971) . نتایج تحقیقات نشان م
ی دهد که پرداخت منصفانه به کارکنان باعث افزایش عملکرد میشود (مامان (1997 ؛میرابلا 1997)
بر این اساس،این تحقیق به بررسی فرضیه های ذیل در خصوص اهمیت توجه به عملکرد در پرداخت به کارکنان می پردازد:
فرضیه اصلی تحقیق
1- بین تمایل کارکنان سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی از حیث پرداخت برمبنای عملکرد تفاوت معنی داری وجود دارد
2- بین کارکنان با سابقه و کم سابقه در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی از حیث تجربه کاری به عنوان معیار سیستم پرداخت تفاوت معنیداری وجود دارد
3 – بین کارکنان با سابقه و کم سابقه در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی از حیث عملکرد به عنوان معیار سیستم پرداخت تفاوت معنیداری وجود دارد
4- بین کارکنان تحصیلکرده و تحصیلنکرده در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی از حیث مدرک تحصیلی به عنوان معیار سیستم پرداخت تفاوت معنیداری وجود دارد
5- بین کارکنان تحصیلکرده و تحصیلنکرده در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی از حیث عملکرد به عنوان معیار سیستم پرداخت تفاوت معنیداری وجود دارد
6- بین کارکنان در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی از حیث عملکرد، مدرک تحصیلی و تجربه کاری به عنوان معیار سیستمهای پرداخت تفاوت معنی داری وجود دارد
7- بین جنسیت کارکنان در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی از حیث عملکرد ، مدرک تحصیلی و تجربه کاری به عنوان معیار سیستم پرداخت تفاوت معنی داری وجود دارد.
روش تحقیق
در این تحقیق عوامل موثر بر ارزیابی کارکنان از معیارهای سیستم پرداخت در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی استان ایلام بررسی و پیمایش شده است. روش بکار رفته در این پژوهش از نظر هدف،کاربردی و از نوع تحقیقات توصیفی (غیر آزمایشی) و از شاخه مطالعات میدانی به شمار می رود. برای جمع آوری اطلاعات لازم برای آزمون فرضیه ها از ابزار پرسشنامه استفاده گردیده است که روایی و پایایی آن از طرق مناسب تایید گردیده است. سوالات پرسشنامه تحقیق در دو بخش مشخصات فردی و سوالات مربوط آزمون فرضیات طراحی شده است.
جامعه آماری
جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه ی کارکنان رسمی و قراردادی سازمان های دولتی استان ایلام به تعداد 1560 نفر می باشد که به دو طبقه سازمان های اقتصادی شامل (مالیاتی ، بازرگانی ،اقتصادودارایی و دیوان محاسبات ) و غیر اقتصادی شامل(
دانشگاه ایلام ، دانشگاه پیام نور ، بهزیستی ) تقسیم شده اند.
نمونه آماری
پرسشنامه این تحقیق در بین 175نفر از کارکنان شاغل در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی استان ایلام توزیع شده و به همین تعداد پرسشنامه جمع آور
ی گردید.
یافته های توصیفی پژوهشی
در این بخش به تحلیل نتایج حاصل از آزمون توصیفی کارکنان سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی استان ایلام که از طریق پرسشنامه جمع آوری گردیده است پرداخته میشود.
جدول1 توزیع فراوانی پاسخ دهندگان بر اساس جنسیت ارائه شده است
جدول 1 توزیع فراوانی کارکنان بر حسب جنسیت
جنسیت توزیع فراوانی درصد توزیع فراوانی درصد فراوانی تجمعی
مرد 95 543 543
زن 80 457 100
جمع 175 100
جدول2 مربوط به توزیع فراوانی کارکنان بر اساس سن می باشد که در این تحقیق از 5 گروه سنی با فاصله طبقاتی 5 سال استفاده شده است
جدول 2 توزیع فراوانی کارکنان بر اساس سن
سن توزیع فراوانی درصد توزیع فراوانی درصد فراوانی تجمعی
20 – 25 18 103 103
26 – 30 35 20 303
31 – 35 53 303 606
36 – 40 41 234 84
40به بالا 28 16 100
جمع 175 100
جدول 3 مربوط به توزیع فراوانی کارکنان بر حسب سطح تحصیلات می باشد
جدول 3 توزیع فراوانی کارکنان بر حسب سطح تحصیلات
سظح تحصیلات توزیع فراوانی درصد توزیع فراوانی درصد فراوانی تجمعی
ابتدایی 2 11 11
راهنمایی 3 17 28
دیپلم 19 109 137
کاردانی 30 171 308
کارشناسی 93 531 839
کارشناس ارشد 26 149 989
بی جواب 2 11 100
جمع 175 100
جدول 4 مربوط به توزیع فراوانی کارکنان بر حسب نوع سازمان می باشد.
نوع سازمان توزیع فراوانی درصد توزیع فراوانی درصد فراوانی تجمعی
اقتصادی 43 246 246
غیر اقتصادی 132 754 100
جمع 175 100
جدول 5 توزیع فراوانی کارکنان بر حسب دستگاه و نوع سازمان می باشد.
درصد فراوانی تجمعی درصد توزیع فراوانی توزیع فراوانی نام دستگاه نوع سازمان
8 8 14 مالیاتی اقتصادی
166 86 15 بازرگانی
212 46 8 اقتصاد و دارایی
246 34 6 دیوان محاسبات
246 43 جمع
326 8 14 دانشگاه پیام نور غیر اقتصادی
674 349 61 دانشگاه ایلام
100 326 57 بهزیستی
755 132 جمع
100 175 جمع کل
آزمون آماری فرضیات
در این پژوهش برای آزمون فرضیه ها از آزمون t استیود نت و ANOVA استفاده شده است
فرضیه ها متغیر مستقل متغیر وابسته سطح خطا سطح معنی داری
آزمون نتیجه آزمون
فرضیه اصلی کارکنان پرداخت بر مبنای عملکرد 5/0 00/0 H1
فرضیه فرعی 1 کارکنان با سابقه و کم سابقه از حیث اهمیت دادن به تجربه کاری سیستم پرداخت 05/0 002 H1
فرضیه فرعی2 کارکنان با سابقه و کم سابقه از حیث اهمیت دادن به عملکرد سیستم پرداخت 05/0 0426 H0
فرضیه فرعی3 کارکنان تحصیل کرده و تحصیل نکرده از حیث اهمیت دادن به مدرک تحصیلی سیستم پرداخت 05/0 001 H1
فرضیه فرعی4 کارکنان تحصیل کرده و تحصیل نکرده از حیث اهمیت دادن به عملکرد سیستم پرداخت 05/0 0292 H0
فرضیه فرعی5 عملکرد ، مدرک تحصیلی ، تجربه کاری سیستم پرداخت 05/0 00/0 H1
فرضیه فرعی6 بین جنسیت کارکنان در سازمانهای اقتصادی و غیر اقتصادی عملکرد ، مدرک تحصیلی ، تجربه کاری 05/0 000/0 H1
نتیجه گیری پژوهش
نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد اکثر کارکنان(تحصیل کرده و تحصیلنکرده، باسابقه و کمسابقه) ترجیح می دهند که عملکرد به عنوان پایه و اساس برای پرداخت حقوق مورد استفاده قرار گیرد. هنگامیکه پرداخت بر اساس عملکرد صورت گیرد و با آن در ارتباط باشد، می تواند باعث افزایش عملکرد کارکنان و در نهایت افزایش عملکرد سازمان شود. نتایج این پژوهش نشان می هد که کارکنان مایلند پرداخت به آنها براساس عملکرد ‘ تجربه کاری و مدرک تحصیلی آنها صورت گیرد.
پیشنهادها
1- با توجه به نتایج این تحقیق که کارکنان تمایل دارند که پرداخت به آنها بر اساس عملکرد صورت گیرد، پیشنهاد میشود که کارفرمایان سیستم حقوق و دستمزد را طوری طراحی و برنامهریزی کنند که نظامهای پرداخت بر مبنای عملکرد صورت گرفته و به اندازه کافی شفاف باشد تا کارکنان به روشنی ارتباط میان عملکرد و پرداخت را مشاهده کنند.هر اندازه ای که معیارهای عملکرد مورد استفاده در پرداخت مناسبتر و بهتر باشد، ذهنیت کارمند از فرایند عدالت و توزیع آن بهتر خواهد بود.یت دادن به تجربه کاری بعنوان مبنای پرداخت تفاوت معنیداری وجود دارد، پیشنهاد میگردد تجربه کاری نیز به عنوان معیاری برای پرداخت حقوق و مزایا به کارکنان در نظر گرفته شود.
3- با توجه به اینکه بین کارکنان از حیث اهمیت دادن به عملکرد، مدرک تحصیلی و تجربه کاری تفاوت معنیداری وجود دارد، پیشنهاد میگردد که پرداخت حقوق و دستمزد براساس ترکیبی مناسب از عواملی از قبیل عملکرد ، تحصیلات و تجربه کاری وتوانایی های فردی کارکنان صورت گیرد.
منابع و مآخذ
1ـ بنداری، مهرداد، 1375، نام مقاله، بررسی نقش سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان در بهسازی نیروی انسانی، نام کتاب، بهره وری انسانی، نوشته: گروهی از اساتید در مدیریت، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی.
2ـ رنگریز، حسن و حاج کریمی، عباسعلی، 1378، مدیریت منابع انسانی، تهران: شرکت چاپ و نشر بازرگانی.
3ـ سعادت، اسفندیار، 1380، مدیریت منباع انسانی، تهران: انتشارات سمت.
4ـ سید جوادین، سید رضا، 1385، مبانی و کاربردهای ممدیریت منابع انسانی و امور کارکنان، تهران: نگاه دانش.
1 Halsall. P. (1998) .Ancient history sourcebook : code of Hammurabi . Ret rieved on Dec . 6 ; 2004 f rom http :/ / www. Fordham. edu / halsall / ancient / hamcode . html.
2. Lawler ,E . E ., I I I .( 1971) .pay and organizational Effectiveness : A psychological view . New York : M cGraw –Hill .
3 . Lawler , E. E . , I I I . (2000) . Rewarding excellence : Pay st rategies For the new economy . San F rancisco : Jossey- Bass Inc .
4. Iawler , E .E . , I I I . (2005) . New IoyaIty . Leadership excellence , 22 (3) , 14- 15 .
6. Mirabella ,J . w. (1999) . Employee preferences for pay systems asa function of personal job inputs and job characteristics. unpublished doctoral dissertation , Nova southeastern university.
7. Denton , D.K. (sep/ Oct 1991 ). What’s wrong with these employeesBusiness Horizons , 34 (5) : 45-50.
8. Bateman , T. S. , & Snell , S.A . (2004). Management : The new Competitive landscape , 6th Ed . New York : Mcgraw- Hill.
9. Milkovich , G . T . , & Wigdor , A .K . (1991) . pay for performance : Evaluating performance appraisal and merit p
ay . Washington , D . C : The National Academy press .
10. Carroll , S. J . , & Tosi , H..L . (1973) . Management by objectives : Applications and research . New York : Macmillan.
11. Taylor , F . (1911) . The principles of scientific Management . New York :Harper & Row.


مقاله در مورد بررسی بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس با word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد بررسی بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بررسی بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد بررسی بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس با word :
زندگینامه مارکس
مارکس در پنجم ماه مه 1818 در تری یر شهری باستانی و کلیسایی در منطقه راین آلمان متولد شده پدر و ماردش از اخلاف خاخامهای یهودی بودند نام خانوادگی او مردخایی بوده است و پیش از مارکس مارکوسن ـ پدر مارکس هاینریش در سال 1817 برای مصون ماندن از انفصال یهودیان از خدمات دولتی به کیش مسیحیت لوتری گرویده بود .
منطقه راین که زیر تأثیر انقلاب فرانسه بود اگرچه در سال 1815 به پادشاهی ارتجاعی پروس پیوسته بود به لحاظ اقتصادی و سیاسی بصورت پیشرفته ترین بخش آلمان باقی ماند.
هاینریش مارکس حقوقدانی موفق و لیبرالی معقول و با ایمان عمیق به نیروی خرد نوه بزرگش اسوه او بود یک فرانسوی که از صمیم قلب به ولتر و روسو ارادت می ورزید توصیف کرد . رابطه پسر و پدر صمیمانه بود و مارکس عکس از پدر داشت که تا آخر با خود به گور برد .
دوران تحصیل :
ابتدایی و متوسطه 1 مارکس که در خانواده ای مرفه از طبقه متوسط پرورش یافته بود . دوران دبیرستان را در تری یر گذراند وآموزش لیبرالی با تأکید بر ادبیات کلاسیک یونانی و لاتین طی کرد. در دوره متوسطه دانش آموزی برجسته نبود و نشانه ای از عظمت در او مشاهده نشد . در این دوران وست فالن پدر زن مارکس بر او اثر زیادی گذاشت و او را با آثار شکسپیر و هومر آشنا ساخت .
دوره تحصیلات دانشگاهی :
مارکس در سال 1835 برای تحصیل حقوق به دانشگاه بن رفت و زندگی مرفه پدر زمینه ای برای تحصیل او فراهم ساخت و این دوران مارکس مانند دوستانش مرتب مشروب می خورد و بدهکاری به بار می آورد و به دعوا و زد و خورد می پرداخت و حتی به جرم عربده کشی شبی را در زندان گذرانید . مارکس در ایام تعطیلی تابستان 1936 عاشق ینی وستفالن شد که 4 سال بزرگتر از
مارکس ولی از نظر زیبایی شهره شهر بود که به علت مخالفت خانواده وی با این وصلت ازدواج آنها تا 19 ژوئن 1943 به درازا کشید2 . در سال 1836 مارکس به قصد ادامه تحصیل حقوق به دانشگاه برلین رفت ولی به مکالمه حقوق پرداخت و سپس به فلسفه ناب روی آورد . 3
1ـ الکس کالینوکس اندیشه انقلابی مارکس ، بابائی پرویز،نشر قطره صفحه 21
2ـ کارل مارکس اندیشه های انقلابی مارکس ،لکس کالیکوس ،ترجمه پرویز بابائی نشر قطره صفحه 21 اقتباس از کارلمارکس و زندگی و دیدگاه های او .مرتضی محیط
3ـ الکس کالینوس اندیشه انقلابی مارکس پرویز بابائی ،ترجمه پرویز بابائی نشر قطره صفحه 21 اقتباس از کارل مارکس و زندگی و دیدگاه های او .مرتضی محیط
مارکس و دوستی با هگل :
مارکس در آغاز لحن عجیب و غریب او توی ذوقش زد که با مراودت بیشتر شیفته او گشت این شیفتگی چیزی پیش از فراندی عقلانی بود . فلسفه آلمان در دهه هالی 1830 تا 1840 قلمرویی بسیار بود در آن زمان آلمان از نظر سیاسی تقسیم شده بود و از نظر اقتصادی کشوری عقب مانده بود ولی از نظر فکری رو به رشد بود .
نخستین دهه های سده نوزدهم عصر زرین فلسفه آلمان بود تضادهای جامعه آلمان در تفکر هگل انعکاس می یافت هگل ابتدا شیفته فرانسه و ناپلئون و سپس بدبین شد و به این باور رسد که دولت استبدادی پروس تجسم خرد است .
مارکس با پیوستن به هگلی های جوا با برونوبائر یکی از هگلی های جوان دوست بود پیوند مارکس با خانواده اش بعد از مرگ پدر قطع و با مادرش که سواد نداشت قطع ارتباط کرد .
او دکترای خود را با رساله ای به نام تفاوت میان فلسفه و طبیعت دموکریت و اپیکو دریافت کرد و درگیری دولت پروس با هگلی های جوان به امید مارکس برای استاد دانشگاه پایان داد .
در سال 1841 به تری یر بازگشت و روزنامه نگاری سیاسی شد . در اکتبر 1832 سردبیر روزنامه رانیش تسایتونگ را به عهده گرفت و تصمیم به تأسیس نشریه ای به نام سالنامه آلمانی در پاریس نخستین تجربه او از یک جنبش سازمان یافته کارگری بود
.
او در آگوست سال 1842 به فوئر باخ نوشت :
شما باید در یکی از این گروههای کارگران فرانسوی حضور یابید تا طراوت ناب و نجابتی را که در این انسانهای رنج کشیده می جوشد احساس کنید که در میان این بربرهای جامعه متمدن . که تاریخ عنصر کارورز که رهایی بشریت را تدارک می دهند . 1
این نگرش نوین به طبقه کارگر را در دو مقاله ای که در انتهای شماره سالنامه آلمانی ـ فرنسوی در مارس 1844 انتشار یافت که مقاله آخر آن درباره مسئله یهود و نقد فلسفه حق هگل بود
.
دوستی با انگلس :
در پایان اوت 1844 فریدریش انگلس دو روز را در پاریس گذراند در طی اقامتش با مارکس دیدار کرد . در آن هنگام انگلس 23 سال از مارکس جوان تر بود اما از سابقه درخشان روزنامه نویسی و هگلی جوان بودن برخوردار بود از آن پس مرکس و انگلس همکاری می کردند . و نخستین کار مشترک آنها حمله بائر آزادگان بود در واکنش به سرکوبی آنان به دست دولت پروس و رویکردی پیش از پیش نخبه گرایان ضد دموکراتیک اتخاذ کرده بود بائر که به یک ضد یهود و هوادار خودکامگی تزاری اولیه شده بود نوشت که در توده ها و فقط آنجاست که باید دشمن ذهن را جست و جو کرد .
1ـ مرتضی محیط مارکس و دیدگاه او نشر اختران چاپ دوم 1383 صفحات 37 ،36
تبعید مارکس از پاریس به بروکسل :
در فوریه 1845 حکومت پروس او را از فرانسه اخراج کرد و انگلس هم به عنوان یک انقلابی تمام وقت شد و همکاری آنها با هم نزدی و صمیمانه گشت .
بعد مارکس و انگلس در نقد اشترانر ایدئولوژیکی آنهایی را نوشتند که مبانی نظری مارکس و انگلس را فراهم کرد و آنان می نویسند که امکان انقلاب اجتمعی به شرایط خاصی بستگی دارد که خود سرمایه ای بوجود آورده است مهمترین شروط آن طبقه کارگران است .
انگلس در این زمان نوشت ((کمونیسم))عبارت است از علم شرایط رهایی ((پرولتاریا))و در این زمان خود به فعالیت سیاسی افکندند و انجمن پنهانی بین المللی عدالت را تأسیس کردند . در سال 1847 فقر فلسفه را متشر کردند . در سال 1848 مانیفست کمونیست که نخستین و مشهورترین نوشته سوسیالیستی مارکس بود را در لندن منتشر کرد .
در زمانی که مانیفست منتشر شد اوپا دستخوش انقلاب بود در فوریه سلطنت لویی فیلیپ پادشاه فرانسه سرنگون شد و جمهوری دوم اعلام شد در ماه مارس قیامهایی در وین و برذلین روی داد . اروپای ارتجاعی اتحاد مقدس ناگهان فروپاشیده بود .1 حکومت بلژیک در اوائل مارس مارکس ر خارج کرد ولی پس از اقامت مختصری در پاریس به آلمان بازگشت و سردبیری رانیش تساتیونگ نو را پذیرفت .
1ـ مرتض
ی محیط،زندگی و دیدگاه های اونشر اخترن چاپ دوم 1383 اقتباس از اندیشه های انقلابی مارکس انگلس کالینیکوس
بنیان گذاری نخستین انترناسیونال 1
در سال 1863 اتفاق بزرگی افتاد در این سال به هیئتی از کارگران فرانسوی اجازه داده شده بود که برای شرکت در نمایشگاه صنعت جدید لندن و بررسی تحولات صنعتی و جهت برقراری تماس با کارگران انگلیس دیدن کند . . بزودی کارگران فرانسوی و انگلیسی فدراسیونی تشکیل دادند که مرکب از افرادی بود که متعهد به نابودی نظام اقتصادی سرمایه داری بود و جایگزین ساختن نوعی مالکیت دسته جمعی بجای آن شدند.
مارکس مغز راهنمای این انجمن شد صنعتگران آلمانی مقیم لندن مارکس را بعنوان نماینده خود انتخاب کردند و خطابه مارکس در افتتاحیه انترناسیونالیسم یک سند تاریخی است و مارکس سعی کرد این جنبش بر پایه ایدئولوژی انقلابی سازمان گیرد. انترناسیونالیسم به رهبری مارکس به یک جنبش نیرومند تبدیل شد و در دل مدافعان سرمایه داری هراسی انداخت . مارکس در این دورا
ن فکر می کردکه این همان جنبش که منجر به انقلاب می شود2، است . و ایجاد نیرویی کرده است از فضای کنونی 1847 پاریس که نخستین دوره کسب قدرت توسط طبقه کارگر بود نشان می داد که از نظر مارکس به حقیقت پیوسته ولی به علت اختلافات شدید بین اعضاء انترناسیونالیسم منحل شد . مارکس در اواخر عمرش که به علت بیماری قادر به انجام هیچ کاری نبود زندگی بهتری داشت و سرانجام در 14 مارس 1883 وفات یافت .
1ـ مرتضی محیط ،کارل مارکس زندگی و دیدگاه های او نشر اختران چاپ دوم 1383 صفحه 104تا 79
2ـ محیط ، مرتضی ـ کارل مرکس زندگی و دیدگاه او نشر اختران چاپ اول 1382 صفحه 460
انسان شناسی
تا اوایل قرن بیستم یعنی تا زمان کشف دست خطهای فلسفی اقتصادی مارکس هیچکس مارکس
جوان را نمی شناخت و از آن پس بود که مارکس شناسان با مطالعه و تحلیل زندگی و آثار وی به شناخت عمیق تری از او رسیدند . مارکس در ایام جوانی با کوله باری از ایده آلیسم آلمانی و با اشنایی کامل با وحدت وجود اسپین.زایی و متون دینی با دیدی شاعرانه و فلسفه ای انسان گرایانه به تاریخ می نگریست .
از این رو بود که نه ایده آلیسم و نه ماتریالیسم آن هنگام هیچکدام نمی توانست به تبیین مطلوب را برای مارکس کنکاشگرانه ارائه دهد او هگل ایده آلیست را متهم می نمود که جهان را وارونه مطالعه می کند و هگلیان جوان را به محافظه کاری و پذیرش نادرستی ها از در می راند و ماده گرایانی چون فوئر باخ را چنین سرزنش می کرد که گویا شما می اندیشید که ((فکر نسبت به مغز مثل ادرار است نسبت به مثانه )) در صورتی که این باور غلط است ؛ فکر ورای مغز است . در چنین زمانی وی عمدتاً به دیالکتیک بیشتر توجه می کند در حالیکه مرکس پیر به جبر گرایی کشیده می شود و به تدریج از بکار بستن قوانین دیالکتیک هم غافل می ماند .
از دیگر متفکرانی که بر اندیشه مارکس تأثیر گذارند غیر از هگل باغ اوفن است که نظریه ای در باب مادر سالاری درد از تکامل گرایان ((مورگان))با نظریه ای پیرامون جوامع ساده اسپینوزا که از بعد انسانگرایی بر مارکس تأثیر می گذارد همه قابل دقت اند .
بدین روال مارکس معتقد است که انسان از نظر روان شناختی دارای دو بعد است : یکی کششهای ثابت انسان یا بعد جسمانی که علیرغم تفاوت انسانها در نژاد و تاریخ و فرهنگ در طول تاریخ پایدار هستند به مثل میل به غذا خوردن و نوشیدن .دیگری کششهای ناپایدار که بنا به موقعیت و وجه تولیدی جامعه تغییر می یابد . مثلاً در جوامع سرمایه داری انسان افزون کردن پول و با مصرف کردن گرایش دارد و این گرایش مسلط تاریخی است که به وجه تاریخی زمان خاصی که در آن زندگی می کند بستگی دارد .
مارکس نظام غریزی را رد کرده معتقد است نظام غریزی در حیوانات موجود است چون حیوانات خود آگاه نیستند . مصادیقی مثل عمل خنه سازی زنبور عسل نمونه ای ز رفتار غریزی است ولی خانه سازی معماری هر چند ناپخته و کم تجربه ،دارای ارزش است چرا که وی قبل از انجام عمل نسبت به عمل خود اگاهی و طرح دارد . به همین جهت وی تفاوتی صحیح بین کششهای انسانی و نیروهای غریزی در حیوانات قائل است . برای بحث پیرامون آراء مارکس باید به چند نکته توجه کرد
: اولاً مارکس یک دیالکتیسین از نوع دیالکتیت هگلی است نه از نوع جدلی تکمیلی که همیشه یاد کرده ایم .
این شاخه از جدل تضاد گرایانه مارکس همان شاخه جدلی تک اسلوبی قطبی است . بر این اساس مارکس توجه ندارد که تناقض تنه یکی از عوامل موجود در حیات می باشد در حالیکه در نظریات مولوی برای مثال تناقض و جدل قطبی تنها یکی از صور اساسی تاریخ است .
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که فلسفه مارکس ماده گرایانه محض نیست . گرچه وی جامعه شناسی عین گرا بود . ولی عین گرایی او به معنای اعتقاد به فلسفه مادی نیست بلکه معرف نظر وی بعنوان جمعه شناس عین گرا و یا ماده گرا است بنابر اهمیت اولویت مارکس به جای اینکه از فرهنگ و رو ساخت به بررسی جامعه بپردازد از وضعیت انسان حین کا
ر شروع می کند و آنچه را مهم تلقی می کند شرایط مادی جامعه و شرایط مادی زندگی است و بدین صورت جمعه شناسی عینی گرایی مارکس شکل می گیرد . آنچه مارکس از هگل می گیرد بیشتر به دیالکتیک و عناصر داخلی آن باز می گردد ؛ یعنی منطق جدلی سه وجهی تز،و سنتز،به عبارتی منطق جدلی هگلی به همراه تعدادی از مفاهیم فلسفی دیگر .پس نکته اساسی اینجاست که وی ایدئولوژی خود را زا هگل نمی گیرد بلکه این منطق هگل است که وارد کار او می شود . مارکس می گوید فلسفه هگل به جای ینکه روی پایش بایستد روی سرش قرار گرفته یعنی هگل به جای اینکه فلسفه را از جهان مادی و یا بهتر بگوییم جهان عینی و زندگی واقعی انسان یا انسان
در حال کار شروع می کند از جهان ذهن شروع کرده است که جامعه شناسی او به جامعه
شناسی مادی معروف شده .
مارکس ایده آلیسم هگل را از منطق جدا کرده و بجای آن ماتریالیسم و یا عین گرایی جامعه شناسی را قرار می دهد . منتها هیچگاه ماتریالیسم فلسفی را به معنای دقیق آن بکار نبرده و اصولاً با ماتریالیسم مخالف بود . اصطلاح ماتریالیسم تاریخی دیالکتیکی بعدها از سوی انگلس به او نسبت داده شد .
مارکس از نظر فلسفی به خدا نمی رسد و اشکال وی در این خصوص به ویژه در تحلیل های تاریخی اش این است که سعی نمی کند بین دین و دینداری فرق بگذارد . پس جامعه شناسی مارکس بر خلاف جامعه شناسی ابن خلدون که آن هم مادی و عینی بود هیچگاه نتوانست به فلسفه توحیدی برسد وی بادید عملی به بررسی اشکال حرکت مادی حیات می پردازد پس جامعه شناسی او مانند ابن خلدون به جامعه شناسی ماده گر یا عینی یعنی مطالعه بر اساس اقتصاد و معیشت .1
1ـ استاد مطهری ،مرتضی ک: نقدی بر مارکسیسم ص 30 انتشارات صدرا چاپ چهارم 1380
روش مطالعه مارکس در فلسفه اجتماعی و تاریخ بر اساس نکات هستی شناختی و جدلی تک اسلوبی بر چند مورد خاص تأکید دارد :
1ـ نخست آنکه درمطالعه تاریخ و ساخت اجتماعی جوانع سنتی به فرآیند عینی ورود انسان در کار و انگیزه های واقعی و عینی روزمره آنها پرداخت و سپس با توجه به چنین فرآیندی و چنین انگیزه هایی بنای نطالعات را پی نمود .
2ـ باید توجه داشت که جهان واقع بر اساس دو نیروی ،با لذات متضاد ممکن است به شکل تضاد طبقاتی در جوامع طبقاتی و یا تضاد میان شیوه های تبیین زندگی در جوامع اشتراکی متبلور شود . پس شناخت جامعه بدون توجه به واقعیت قشربندی اجتماعی درست نیست .
3ـ سوم آنکه فرآیند ورود انسان در کار مبتنی بر قشر بندی تنها هنگامی قابل مشاهده است که تضاد و شدن را نشان دهد و با آن بهره گیری از روش جدل یک اسلوبی همگی ممکن است .
4ـ این روش نه تنها مستلزم توجه به تضاد و فرآیند حرکت جامعه بر مبنای قشربندی است بلکه در
آغاز و انجام حرکت تاریخ نیز تبیین های خاص روش شناختی خود را به همراه دارد .برای مثال مرحله نهایی جوامع بنابر منطق جدلی ،بایستی کاملترین جامعه باشد ولی همین کاملترین بایستی دوباره به نقطه آغازین برای حرکت بعدی تبدیل شود یعنی تبدیل به هم نهادی تازه .
5ـ بنابراین مطالعه تاریخ باید به رجوع مستقیم به هر جامعه صورت گیرد و قوانین خاص و ویژگی هر جامعه را با روش مشاهده بلاواسطه مستقیم و استقرایی مطالعه نمود و سپس قوانین خاص و ویژه را از پرتو قوانین عامه تاریخ تفسیر کرد . به همین دلیل روش شناختی مارکس فرمول و انگاره جهان شمولی را برای رشد فرآیند قوانین تاریخ هر جامعه بطور خاص و اخص پیش بینی نمی کند .
6ـ زندگی عملی مارکس در فقر و ناداری خود نوعی مطالعه و مشاهده همراه مشارکت برای مارکس بود . بدین معنا جامعه شناس همانگونه که شعر به زبان کهتری بیان نمود بهتر از توده مردم و نیز بهتر از جمعه شناسی بی درد و نا آشنا به فقر می تواند مشکل فقر و سرمایه و تقابل جدلی آنها را درک و باز نماید . 1
1ـ تنهایی حسین ابوالحسن ،درآمدی بر مکاتب و نظریه های جامعه شناسی انتشرات نی نگار چاپ چهارم 1379 صفحه 222
انسان و کار
به نظر مارکس اولین مقوله جامعه شناسی ((انسان )) است . ولی برای شناخت و تعریف انسان بایستی به ((انسان و کار )) یا ((انسان که در موقعیت خاصی )) زندگی می کند رجوع کرد
. تفاوت وی با هگل در این خصوص این است که می گوید : انسان به معنی کار انسان است چون تنها موجودی است که می دند که کار می کند ،کار انسان آگاهانه طراحی شده است به عبارتی انسان در کار است که انسان می شود .
ورود انسان به فرآیند کار به نوعی فرآیند اجتماعی شدن انسان را نیز می سازد پس انسان مولد که می تواند ابزارکار و محصولات مورد نیاز از قبل طراحی شده را تولید کند ،مورد توجه مارکس است وی ((فرآیند تولید ))را اصل قرار می دهد چون تنه در این موقعیت است که انسان ناگزیر در موقعیت قرار گرفته مجبور است کار کند و تولید نماید. مقوله تولید البته فقط مکانیک عمل تولید نیست زیرا خود آگاهی انسان نیز که یکی از مسائل اساسی است که مارکس را به خود مشغول کرده بود و در همین فرآیند حاصل می شود هر گونه نوسانی در این دیده ((از خود بیگانگی )) را بوجود می آورد .
وی در طول تحلیل هایش به دلیل انحراف از اصول دیالکتیک نیز بخصوص تک اسلوبی دانستن دیالکتیک این مسئله را فراموش می کند .
تفکیکی که وی بین نظام زنبور عسل و نظام اجتماعی ـ اقتصادی جامعه انسانی قائل می
شودنشانگر همین قضیه است که کار انسان توأم با آگاهی و طراحی است .مهمترین وجه
جامعه شناسی مارکس همین است که از بعدی درست و از بعد دیگر نادرست است . از این بعد درست است که اعتقاد دارد کار پژوهشگر علوم اجتماعی و بطور کلی کسی که در مورد مسائل اجتماعی تحقیق می کند . این درست که ببیند انسان در چه موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی کار می کند وعملیات و یا واکنش می دهد .
چگونه به زندگی خویش می پردازد و زندگی در کار و یا فرآیند تولید در موقعیت های اجتماعی ـ اقتصادی بری او چه معنایی دارد . پس پژوهشگر با توجه با این مسائل عینی و روزمره انسان مسائل اجتماعی را بررسی می کند . 1
تحلیل مارکس تااینجا مشکلی ایجاد نمی کند بسیاری از جامعه شناسان دیگر هم چنین نظری دارند . جامعه شناسان موحد یعنی ابن خلدون نیز همین را می گوید که نخست اوضاع معیشتی باید مورد مطالعه قرار بگیرد .
کارگردگراها هم همین حرف را می زنند و حتی بسیری ((تفهمی))ها هم بر این موضوع تأکید دارند . تنها آنچه که مارکس را از بقیه جامعه شناسان بویژه تفهمی ها جدا می کند و وی را در قلمرو عواملیون قرار می دهد که می گوید : چگونگی کار اقتصادی ، اجتماعی انسان ((تعیین کننده)) تفکر و اندیشه اوست و اصولاً همین نیز بعد معنوی فرهنگ انسان را تعیین می کند :به عبارتی رساتر بعد مادی فرهنگ بعد نامادی آن را می سازد و تعیین می کند ولی آن قسمی را که تعیین کننده است . ((زیر ساخت ))می نامند.
1ـ دکتر غلامعباس توسلی،ک،جامعه شناس کار و شغل ص 83 انتشارات آگاه 1379
زیر ساخت شالوده اجتماع را می سازد و چیزی است نزدیک به آنچه که از آن در مردم شناسی با عنوان فرهنگ فارسی نام می بریم و هر آنچه را که زیر ساخت بوجود می آورد ((روساخت)) می نامند . یکی از مسائلی که مارکس را دقیقاً از مسئله دیالکتیک منحرف می کند همین مطلب است آنچه که در مقوله جدل و جدل شناسی مهم است مفهوم تأثیر متقابل است در صورتیکه مارکس می گوید : ((تنها زیر ساخت است که رو سخت را می سازد )) به قول خودش در این شرایط اجتماعی است که شعور اجتماعی را تعیین می کند.))1
1ـ آرون ریمون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی ،ترجمه باقر پرهام انتشارات علمی فرهنگی چاپ اول 1364
انسان و آگاهی
از نظر مارکس ،آگاهی آدمیان نیست که تعیین کننده واقعیت است ،برعکس واقعیت اجتماعی است که آگاهی آنان را تعیین می کند . بر این اساس دریافتی کلی پیدا می شود که بر طبق آن باید طرز فکر آدمیان را از را ه روابط اجتماعی که در خود آنان جزیی از آن هستند ،تبیین کرد . این همان مضمونی است که بعدها نقطه آغازین جامعه شناسی معرفت دانسته شد. مارکس در این خصوص می گوید که آگاهی چیزی جزء هستی که به آن آگاهی یافته ایم ،نیست و هستی انسانها نیز چیزی جز روند واقعی زندگی آنها نیست. این انسانها هستند که با رشد تولید مادروروابط ضمن تغییرهستی واقعی خود ،تفکر خودشان و محصولات تفکر و خودشان عوض می کنند .
زندگی را آگاهی تعیین نمی کند ، بلکه زندگی است که آگاهی را شکل می دهد و وجود جداگانه هستی اجتماعی و آگاهی اجتماعی امری ضروری است و منشأ آگاهی اجتماع است و هستی اجتماعی بر آگاهی اجتماعی تقدم دارد. 1
جدال مارکس هر چه پیشتر مر رود از مسیر اصلی جدل بیشتر خارج می گردد بدین معنا که برابر نهاد یا نیروهای همانطور که گفته شد عبارتست از :انسان ،طبیعت ،و ابزار است .
رابطه متقابل و دیالکتیک این سه عنصر در اندیشه مارکس همیشه پایدار نمی ماند و به تدریج می بینیم که در اندیشه وی نقش انسان و از خود آگاهی او به تدریج کاهش می
1ـ توکل محمد ،جامعه شناسی معرفت ،ص 164
یابد به عنوان مثال در مرحله انتقال سرمایه داری سوسیالیسم ،مارکس بر این باور است که یک عامل محکمی به عنوان طبقه متوسط و قشر پیشرو کارگر که از خارج از طبقه کارگر بوجود می آید باید وارد شود تا بتواند انتقال را صورت دهد . طبقه متوسط طبق طرح ایده آل قشر بندی اجتماعی
مارکس بین دو طبقه ((بوژوا)) و ((پرولتر )) در حال نوسان است در این نوسان حرکت بوژوا و طبقه متوسط به سوی پرولتر می روند . بنابراین طبقه پرولتر به تدریج رو به گستردگی می رود و دائم رشد پیدا می کند و طبقه بوژوا دائم به تقلیل می گذارد . بنا به باور مارکس اعتقاد به این است که بین این دو طبقه (بوژوا و پرولتر ) تضاد طبقاتی بوجود می آید و برای اینکه طبقه پرولتر بتواند با طبقه بوژوا مبارزه کند باید به آگاهی برسد .
طبقه متوسط در این جهت می تواند راهگشای طبقه کارگر باشد بنابراین اگر مارکس نتواند ظهور طبقه متوسط ر ا از درون نیروهای تولیدی نشان دهد که قطعاً در این زمینه مشکل دارد یکی از این اشکالهای اساسی جدلی بر وی وارد می شود ؛زیرا وی مجبور می شود از عوامل غیر دیالکتیکی
برای توضیح دیالکتیک تاریخ استفاده کند . اگر قرار باشد که تنها برابر نهاد باشد و هیچ چیز دیگری وارد بر این فرآیند نشود دیگر چه احتیاجی است که برای توضیح تئوریک چنین بینشی از قشر پیشرو طبقه کارگر استفاده کنیم که در باب خاستگاه و ظهور آن نیز مشکلی جدید بر مشکلات بیافزائیم .
از نظر مارکس ((طبقه در خور ))2بنابر روال فوق باید از یک عامل کمکی غیر دیالکتیکی سود جوید این یکی از ایرادهایی است که از نظر جدل شناسی می توان در برابر مارکس عنوان نمود علت وارد شدن چنین ایرادهایی است که به پیش از انسان باز می گردد زیرا در بعدی کروی در تعریف طبیعت انسان باز می گردد زیرا در بعد کروی در تعریف طبیعت انسان باز می گردد .
زیرا در بعدی که وی تحریف طبیعت انسان بر می شمرد حاصل تعیین پذیری عوامل بیرونی و درونی است و در برابر این عوامل هیچ مکانیسم صریحی را در انسان جهت تفسیر وقایع پیدا نمی کند .
بدین معنا که خود آگاهی مشمول آنکه یک فرآیند محسوب شود به عنوان محصول مشخص عوامل خارجی قلمداد می شود .
اگر بگوییم انسان نیاز به مربی دارد ـ که دارد تئوری مارکس به سوی تئوریهای توحیدی یا دست ک
م نظریات انسان گرایی کشیده می شود . اگر هم بگوئیم آن خودش در درون متحول می شود ضمن ایجاد تغییرات خاص در تکمیل تعریف وی از انسان نقش زیر ساخت نیز مورد سوال قرار می گیرد . و باید حالت تعیین کنندگی آن اصلاح شود . پس اشکال اساسی در مقدمات کار ایدئولوژیک مارکس نهفته است بویژه در تعریفی که ازانسان ارائه می دهد . 1
1ـ تنهایی ،حسین ابوالحسن ،درآمدی بر مکاتب و نظریه های جامعه شناس ،ص 229،230
زیر بنا و روبنا
مارکس در هر جامعه دو چیز می بیند : بیان اقتصادی یا زیر بنا و رویه فرهنگی یا رو بنا .از نظر او زیر بنا ،اساساً از روبط تولیدی ناشی است ،در حالی که نهادهای حقوقی و سیاسی و هم چنین طرز فکر ها ،ایدئولوژی ها ،فلسفه ها همگی را رو بنا قلمداد می کند . مارکس در میان انبوه مناسبات اجتماعی موجود ،مناسبات مادی تولیدی را مناسبات اساسی تعیین کننده می داند و معتقد است که مجموعه روابط تولید ، شالوده اقتصادی جامعه ،یعنی پایه واقعی بنای حقوقی و سیاسی را
تشکیل می دهد . به اعتقاد او ،این روابط ، مناسباتی مادی و مستقل از اراده و ذهن انسان است و خصلت عینی دارد .
به نظر رملینگ ،مارکس روابط تولیدی را شامل نیروهای تولیدی ؛مانند تکنولوژی ،مهارت های مادی و معنوی موجود، سنت های موروثی و ایدئولوژی ها نیز می داند . با این حال ،رملینگ بر آن است که تشخیص روابط تولیدی از طریق نیروهای تولید غلط است . او هم چنین خاطرنشان می کند که در نظر مارکس ، روابط تولید با شرایط تولید ؛مانند جمعیت ،اقلیم و موادخام نیز تفاوت دارد . در واقع ،مفهوم مناسبات تولیدی ،شیوه تولید اقتصادی را توصیف می کند .
این بدان معناست که فعالیت اجتماعی بشر ،نیروها و شرایط تولیدی را سازمان می بخشد به اعتقاد مارکس ،این روابط تولید ـ و نه نیروهای تولیدی یا شرایط تولید ـ است که بنیان رو بنای فرهنگی را شکل می دهد .
با این حال باید توجه داشت که به عقیده مارکس ، وضع خود این مناسبات تولیدی ،به وضع نیروهای تولید بستگی دارد. او در فقر فلسفه می گوید که مناسبات اجتماعی ،به طور کامل با نیروهای تولید پیوند دارد . انسان ها با به دست آوردن نیرو های تولید تازه ،شیوه تولید را عوض می کنند و ب تغییر شیوه تولید و روش امرار معاش ،کلیه مناسبات اجتماعی دگرگون می شود .
مارکس بر آن است که اندیشه ها و جوامع دارای خطوط کلی اند و همانطور که اگوست کنت لحظات شدن تاریخی را بر اساس شیوه اندیشه توضیح داد ، مرکس مراحل تاریخ را بر اساس نظ
ام بشری تعیین کرد و از چهار نظام اقتصادی (شیوه تولید ) نام برد که عبارتند از شیوه های تولیدی (زیربنا و روبنا )یک صورت بندی به دست می آید . در هر صورت بندی ،نوع خاصی از نیروی تولید ،نوع خاصی از روابط تولید و نیز افکاری متناسب با آن روابط تولید وجود داشته است .
در بحث زیر بنا و روبنا ، از یک نکته نباید غافل شد : به اعتقاد مارکس ،روبنایی که بر اساسِ زیر بنا پدیدار می گردد ،خود دارای استقلال نسبی است ،نقش فعال دارد ، بر سرعت و کندی تکامل زیر بنا تأثیر می گذارد و دارای قوانین ویژه تحول خویش است مارکس می گوید : ((تحول سیاسی ،حقوقی ، فلسفی ، ادبی و هنری ،همگی بر تحول اقتصادی استوارند ؛اما همه این ها بر یکدیگر و بر مبنای اقتصادی نیز تأثیر می گذارند .
این بدن معنا نیست که موقعیت نیست که موقعیت اقتصادی ،تنها علت فعل به شمار می آید و هر چیز دیگری تنها معلول منفعل این علّت است ،بلکه در چارچوب ضرورت اقتصادی ،این عوال گوناگون در کنش و واکنش با یکدیگر )). انگلس از مارکس نقل می کند: ((; آنچه می دانم آن است که
حتی خودم هم مارکسیست نیستم )) و این برای آن بود که در عبضی از مارکسیست ها ،رابطه زیر بنا و و رو بنا را یک طرفه می دانستند . انگلس تأکید داشت که تاثیرات این عوامل روبنایی را بر تحول جامعه نیز نباید از نظر دور داشت


مقاله ورزش در قرآن با word دارای 41 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ورزش در قرآن با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله ورزش در قرآن با word
ورزش در قرآن
ورزش از دیدگاه اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی
ورزش مردود از نظر دین
ورزشهای رزمی در اسلام
منابع
*ورزش در قرآن
قرآن، کتاب آسمانی اسلام، بزرگ ترین سرمشق و راه گشای زندگی انسان ها در همه شوون و امور، تا روز قیامت است. در این کتاب بزرگ و بی نقص- که کلام خالق انسان و تمام هستی می باشد- آیاتی وجود دارد که به گونه ای بر اهمیت ورزش و نیرومند سازی جسم در کنار تقویت روح و بعد عملی دلالت دارد. ما در این جا به برخی از این آیات اشاره می کنیم، باشد که راه گشای ورزش کاران، ورزش دوستان و سایر اقشار جامعه مومن و مسلمان ما باشد، ان شاء الله
طالوت و نیرومندی جسمانی
از جمله مواردی که نیرومندی جسمانی به عنوان یک مزیت و امتیاز در قرآن ذکر شده، داستان طالوت و قوم بنی اسرائیل است. قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان، ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبری های خردمندانه حضرت موسی علیه السلام از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت وعظمت رسیدند، ولی پس از مدتی دچار غرور شده و دست به قانون شکنی زدند، و به همین جهت، سرانجام از قوم “جالوت”- که در ساحل دریای روم، بین فلسطین و مصر می زیستند- شکست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نیز به اسارت جالوتیان در آمدند
این وضع، چندین سال ادامه داشت، تا آن که خداوند پیامبری به نام “اشموئیل” را برای نجات و ارشاد آن ها برانگیخت. بنی اسرائیل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و امیری برای آن ها انتخاب کند، تا همگی تحت فرمان و هدایت او، با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خویش را باز یابند
اشموئیل به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم خود را به پیشگاه حضرت احدیّت عرضه داشت، به او وحی شد که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیدم
“وَ قالَ لَهُم نَبِِِیِهُم اِنَّ اللهَ قََََد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً؛
و پیامبرشان به آن ها گفت: خداوند، طالوت را برای زمام داری شما مبعوث [و انتخاب] کرده است.”
از آن جا که طالوت مردی کشاورز بوده و توانایی مالی چندانی نداشت، اشراف با انتخاب وی مخالفت نمودند
“قالُوا اَنّی یکُونُ لَهُ المُلکُ عَلُینا وَ نَحن اَحَقُّ بِِالمُلکِ مِنُه وَ لَم یُوتَ سَعَهً مِنَ المالِ؛
گفتند: چگونه او برما حکومت داشته باشد، با این که ما از او شایسته تریم؟ و او ثروت زیادی ندارد.”
او نه ثروت و قدرت مالی دارد و نه موقعیت اجتماعی و خانوادگی، زیرا از خاندان نبوت و پیامبری نبوده و از خاندان پادشاهی نیز نیست. اشموئیل در پاسخ گفت
“اِنَّ اللهَ اصطَفیهُ عَلیکُم وَ زادَهُ بَسطَهً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ
خداوند او را بر شما بر گزیده و علم و [قدرت] جسم او را وسعت بخشیده است.”
چنان که ملاحظه می شود، اشموئیل پیامبر دو خصلت “گسترش علمی و توانایی جسمی” را بر دو خصوصیت دیگر، یعنی قدرت مالی و افتخارات نژادی و نسبی، فضیلت و ترجیح می دهد و دارنده این دو خصلت را برای احراز مقام رهبری شایسته تر می داند، در این جا قدرت بدنی با صراحت به عنوان یک مزیت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمی قرار گرفته و با آن مقایسه شده است. هنگامی اهمیت این مقایسه روشن می شود که با اهمیت علم از دیدگاه اسلام آشنا شویم. در قرآن می خوانیم
“اِنََّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَموُا؛
در جمع بندگان الهی، فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند دارند [و حس تقوا و پرهیزگاری در دل آن ها راه دارد].”
“مَن یُوتَ الحِکمَهَ فَقَد اُوتِیَ خَیراً کَثیراً؛
کسی که از حکمت [و دانش و استحکام در اندیشه و گفتار و رفتار] برخوردار گردد، به خیر و برکت فراوانی دست یافته است.”
خداوند در مقام بیان منزلت والای حضرت یحیی علیه السلام می فرماید
“وَاتَیناهُ الحُکمَ صَبِیّاً؛
ما به یحیی علیه السلام، آنگاه که کودکی بیش نبود، حکم و داوری متین و رای و اندیشه ای استوار ارزانی داشتیم. و در کودکی به او دانایی عطا کردیم.”
“یَرفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنکُم وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلمَ دَرَجات؛
خداوند آن هایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش یافته اند، به درجاتی بر افرازد.”
در احادیث نبوی نیز در این خصوص چنین آمده است
“مِدادُ العُلَماءِ اَفضَلُ مِن دِماء الشُّهَداء؛
مرکّب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است.”
اِنَّ المَلائکَهَ لَتَضَعُ اجنِحَتَها لِطالِبِ العِلم ِرضیً بِما یَِضنَعُ؛
فرشتگان آسمانی برای ابراز رضایت و شادمانی نسبت به دانش آموختن طالبان علم، پرو بال خویش را فرو می نهند.”
“اُطُلُبوا العِلمَ وَلَو بِالصّین؛
جویای دانش و علم باشید، هر چند آن را در چین [و نقاط بسیار دور دست] سراغ گرفته باشید.”
“فَقیهَُ اَشَدّ عَلَی الشّیاطینِ مِن اَلفِ عابِد؛
وجود یک فقیه و فردا واجد بینش و بصیرت دینی، از دیدگاه شیطان ها و اهریمن صفتان، طاقت فرساتر و تحمّل ناپذیرتر از وجود هفتاد عابد است.”
“مَوتُ قَبیلَه اَیسَرُ مِن مَوتِ العالِمِ؛
مرگ یک گروه و قبیله، از مرگ یک عالم و دانشمند، آسان تر و تحمّل پذیرتر است.”
حال که تا حدودی با ارزش و مقام والای علم و عالم از دیدگاه اسلام آشنا شدیم، می توانیم به اهمیت تقویت جسم نیز پی ببریم، زیرا در این آیه قرآنی، نیرومندی جسمانی در ردیف نیرومندی علمی – و البته بلافاصله پس از آن- ذکر شده است. البته باید توجه داشت نیرومندی علمی بر توانایی جسمانی اولویت و برتری دارد و رهبری چنان چه از نظر علمی ضعیف باشد، دیگر نمی تواند رهبری کند و توانایی جسمی او نیز کمکی به وی نخواهد کرد. بدین جهت است که می بینیم ابتدا توانایی علمی طالوت مطرح شده و سپس توانایی جسمی وی، و فرمود
“وَزادَهُ بَسطَهً فِی العِلمِ وَالجِسمِ.”
از همین جا می توان استفاده کرد که قوی بودن جسمانی برای یک ورزشکار کافی نبوده و باید به موازات تقویت جسم- بلکه مقدم بر تقویت جسم- به تقویت جنبه علمی و ایمانی نیز بپردازد. قدرت بدنی و حتی قدرت علمی فراوان، چنان چه با ایمان به خدا همراه نگردد، جز زیان و خسران، فایده دیگری برای جامعه بشری نداشته و همچون تیغ تیزی خواهد بود در دست زنگی مست
شجاعت و توان رزمی حضرت داوود علیه السلام
