
مقاله کارآفرین ها و کارآفرینی در صنعت با word دارای 60 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله کارآفرین ها و کارآفرینی در صنعت با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله کارآفرین ها و کارآفرینی در صنعت با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله کارآفرین ها و کارآفرینی در صنعت با word :
کارآفرینی موتور توسعه اقتصادی
مقدمه:
«کارآفرینی از ابتدای خلقت بشر و همراه با او در تمام شئونات مختلف زندگی انسان حضور داشته و مبنای تحولات و پیشرفت های بشری بوده است و اکنون در عرصه جهانی افراد خلاق، نوآور،نوساز و مبتکربه عنوان کارآفرینان چرخ های توسعه اقتصادی را به حرکت درمیآورند. در اهمیت کارآفرینی همین بس که طی 20 سال (1980-1960) در یکی از کشورهای جهان سوم (هندوستان) تنها پانصد موسسه کارآفرینی شروع به کار کرده اند و حتی پاره ای شرکت های بزرگ جهانی برای حل مشکلات خود به کارآفرینان روی آورده اند» (تدبیر، ش 90، 1377، ص 10)
«تغییر فراگیر روش ها و نگرش ها طی دو دهه اخیر و جذب و به کارگیری مدیران کارآفرین بیانگر نقش کلیدی کارآفرینان به ویژه در ایجاد واحدهای اقتصادی کوچک و متوسط که منجر به اشتغال زایی زیاد میشود» (مدرس، بهار 77، ش 6، ص 122)
«توجه به کارآفرینی و ایجاد توسعه آن گام مثبتی در اشتغال زایی،افزایش منابع ملی، رفع خلل، شکاف ها و تنگناهای بازار و اجتماع، تحول و تجدید حیات ملی و محلی، ایجاد ثروت و توزیع درآمد و عامل تعادل در اقتصاد پویا و ترغیب و تشویق در سرمایه گذاری همراه با سود اجتماعی است.» (کارآفرین، ش 8، 1380 صص 24 و 26)
تعریف و مفهوم واژه کارآفرینی
«واژه ای است فرانسوی به معنای متعهد شدن “undertake” بنابر تعریف واژه نامه دانشگاهی و بستر کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند» (احمدپور، 1379-4)
«از حدود 1700 میلادی به بعد فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار ساخت جاده، پل، بندر و استحکامات بودند به کرات لفظ کارآفرین را به کار برده اند اما نباید فراموش کرد که در اوایل سده شانزدهم کسانی را که در امر هدایت ماموریت های نظامی بودند کارآفرین می خواندند و این مساله تا بدانجا پیشرفت کرد که برای انواع مخاطرات (Risks) با محدودیت هایی این واژه مورد استفاده قرار گرفت» (کوچران، 1968-87)
«انگلیسی ها برخلاف فرانسوی ها سه اصطلاح متفاوت را در خصوص کارآفرین به کار گرفتند که عبارت بودند از:
متعهد ، ماجراجو و کارفرما » (کوچران، 1968-88) این واژه در سال 1848 توسط استوارت میل به کارآفرین “Entrepreneur” در زبان انگلیسی ترجمه شد او کارکرد و عمل کارآفرین را شامل: هدایت، نظارت، کنترل، مخاطره پذیری می دانست و عامل متمایز کننده مدیر و کارآفرین را مخاطره پذیری معرفی می کرد.» (بروکهاوس و هوروتیز ، 1986-27).
تعاریف کارآفرینی از دیدگاه نظریه پردازان
در این خصوص دانشمندان بسیاری اظهار عقیده نموده اند که در این مقاله به بررسی مهمترین عقاید و نظرات میپردازیم.
1- کارآفرینی از دیدگاه اقتصاد دانان
«کارآفرین وکارآفرینی اولین بار موردتوجه اقتصاددانان قرار گرفت» (احمدپور،1379-5) « “ریچارد کانتیون” (Richard contillon 1730) اولین فردی بود که این واژه را در علم اقتصاد ابداع کرد وی به سه عنصر اصلی در جستجوی فعالیت «کارآفرینان» اشاره نمود. 1- کارآفرینان در یک محیط همراه با عدم قطعیت فعالیت میکنند. 2- آنها در صورت نداشتن توانایی زیاد برای فعالیت اقتصادی با فساد و تباهی خاصی مواجه میشوند.
3- آنان سرمایه اولیه خودشان را فراهم میآورند» (رامبال ، 1989-17) «کانتیلون، هرکس را که با بهایی نامعین دست به خرید و فروش بزند کارآفرین میداند» (کوچران، 1968، 87)
«ژوزف شومپیتر (Joseph Schompeter , 1934) میگوید: کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارت است از نوآوری و ایجاد ترکیب های تازه از مواد» (احمدپور، 1379-87)
« “شومپیتر” نقش مدیران و افرادی که کسب وکار ایجاد می نمایند را از مفهوم «کارآفرین» جدا می نماید. از دیدگاه وی هر کدام از فعالیت های زیر کارآفرین است.
1- ارائه کالایی جدید 2- ارائه روش جدید در فرایند تولید 3- گشایش بازاری تازه 4- یافتن منابع جدید و ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در صنعت «کارآفرین» در این میان باید صاجبان سرمایه را در خصوص مطلوبیت نوآوری خویش متقاعد سازد» (پالمر، 1987، 47)
«شومپیتر استدلال میکند که «کارآفرینان» سازوکارهای ایجاد و توزیع ثروت در نظام سرمایه داری هستند او این فرآیند را «تخریب خلاق» می نامد چرا که کارآفرینان ثروت جدید را از طریق تخریب ساختارهای موجود بازار ایجاد میکند» (احمدپور، 1379-54) شومپیتر معتقد است که تعادل پویا از طریق نوآوری و کارآفرینی ایجاد می گردد ایندو مشخصه یک اقتصاد سالم است.» (دراکر ، 1985- 17) شومپیتر «مدیر را تنها هنگام
ی کارآفرین میداند که تخریب خلاق یا نوآورانه را از خود بروز دهد» (کوچران، 1968-90)
2- کارآفرین از دیدگاه دانشمندان مدیریت
«پیتر دراکر (Petter Drucker 1985) : معتقد است «کارآفرین» کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع می نماید» (احمدپور، 1379-21)
«به نظر ساویر (J. E. Sawyer 1958) کارآفرینی را میتوان در دامنه وسیعی از وظایف مشاهده نمود. این وظایف میتواند شامل نوآوری محض تا کارهای معمولی باشد و کارآفرینی را نه تنها به طور مستقل و فردی بلکه در تمام سازمانهایی که در آنها تصمیم گیری های متهورانه اتخاذ می گردد و بر ترکیب و تخصیص منابع در شرایط بی ثبات تأثیر می گذارد میتوان یافت» (بروکماوس، 1982- 40)
« «دیوید مک کران واریک فلانیگان» کارآفرینان را افرادی نوآور ، با فکری متمرکز و به دنبال کسب
توفیق و مایل به استفاده از میانبرها می دانند که کمتر مطابق کتاب کار میکنند و در نظام اقتصادی، شرکت های نوآور، سود آور و با رشدی سریع ایجاد می نمایند» (احمدپور، 1377-34)
3- کارآفرینی از دیدگاه محققین علوم رفتاری
«رابرت لمب (R. K. Lamb 1952) معتقد به نقش کارآفرین به عنوان تصمیم گیرنده است وی معتقد بود که «کارآفرینی» یک نوع تصمیم گیری اجتماعی است که توسط نوآوران اقتصادی انجام میشود و نقش عمده کارآفرین را اجرای فرآیند گسترده ایجاد جوامع محلی، ملی و بین المللی و یا دگرگون ساختن نهادهای اجتماعی و اقتصادی می دانست.» (پالمر، 1987- 48)
«به نظر «ردلیچ» (F- Redlich 1958) کارآفرین در حالیکه مدیر، سرپرست و هماهنگ کننده فعالیت های تولیدی است برنامه ریز، نوآور و تصمیم گیرنده نهایی در یک شرکت تولیدی نیز می باشد. به عبارت دیگر او تأمین کننده وجوه و دیگر منابع در شرکت میباشد.» (مک کله لند 1961-240)
ویژگیهای روان شناختی کارآفرینان
روان شناسان با بررسی ویژگی های شخصیتی و تمایز قایل شدن برای کارآفرینان و غیرکارآفرینان مهمترین ویژگی های مورد توافق محققین که به کارآفرینان نسبت داده شده است را در جدول زیر ارائه داده اند (فرن هام ، 1994- 171)
نام محقق سال تحقیق ویژگی کارآفرین
مک کله لند 1962 توفیق طلبی
اتکینسون- روتر 1957- 1964 مرکز کنترل داخلی
لایز- بروکهاوس 1974- 1980 تمایل به پذیرش مخاطره های معتدل
باومن- سکستون- اسکایر 1982 تحمل ابهام
جاکوبوو تیزو وایلدر 1982 استقلال طلبی
سکستون 1982 پرانرژی، باانگیزه، متعهد
ویژگی ها و خصوصیات کارآفرینان
(کارآفرین، شماره 8، مرداد 1380 ص 26)
ویژگی عمومی صفت بارز
خودباوری اعتماد به نفس، استقلال رأی، شخصیت فردی، خوش بینی
میل به نتیجه نیاز به کامیابی، منفعت شناسی، ایستادگی، پشتکار، اراده، سختکوشی، شوق، انرژی، پیشقدمی
ریسک پذیری توانایی ریسک پذیری، اشتیاق به کارهای بزرگ، رفتار هدایت گرانه، مردم داری
خلاقیت نوآوری، ابتکار، انعطاف پذیری (فکر باز)، کاردانی و تدبیر، تغییر پذیری و دانایی
آینده نگری دوراندیشی، قدرت درک
این فهرست در سال 1977 طی گردهمایی کاربردی راجع به کارآفرینی در East west center Honoluu تهیه شده است.
تعریف ویژگی های عمومی
الف) نیاز به توفیق: مکه کله لند نتیجه گیری میکند که «نیاز به توفیق انگیزه اصلی توسعه اقتصادی در کشورها بوده و در تصمیم گیری افراد برای کارآفرین شدن تأثیر به سزایی دارد» (مک کله لند، 1962- 99)
ب- تمایل به مخاطره پذیری: «پذیرش مخاطره های معتدل میتوانند از طریق تلاش های شخصی مهار شوند دو عنصر در ایجاد این مفهوم نقش دارند یکی سطح درک فرد کارآفرین از مخاطره در آغاز هر فعالیت و دیگری احتمال شکست در صورت ناموفق بودن آن فعالیت است.» (بورکهاوس، 1980- 68)
ج- خلاقیت : برخی خلاقیت را توانایی هستی بخشیدن به پدیده ای جدید تعریف نمودهاند. عده ای دیگر آن را فرایندی روان شناختی یا فرآیندهایی که از طریق آنها محصولات جدید و ارزشمند خلق میشوند.» (ادواردز ، 1968، 435)
«برای تولید خلاقیت باید جایگاه نوآوری را مشخص کرد. نوآوری همانا ارائه محصول، فرآیند و خدمات جدید به بازار میباشد و خلاقیت نیرویی است که در پی نوآوری وجود دارد و هر دو از اجزای جدانشدنی کارآفرین می باشند به گفته «پیتر دراکر» وجود نوآوری در کارآفرینی به قدری ضروری است که میتوان ادعا نمود کارآفرینی بدون آن وجود ندارد و خلاقیت بدون نوآوری نتیجه ای را حاصل نمی نماید» (فرای، 1993- 93)
د- مرکز کنترل: «عقیده فرد نسبت به اینکه تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی باشد را مرکز کنترل مینامند.» (احمدپور،1379، 84)
هـ – تحمل ابهام: «پذیرفتن عدم قطعیت به عنوان اثربخشی از زندگی ، تمایل به آغاز فعالیت مستقل بی آنکه شخص بداند آیا موفق خواهد شد یا خیر و اینکه قدرت تحمل ابهام کارآفرینان از مدیران شرکت ها بیشتر است.» (فرای، 1993- 60)
و- نیاز به استقلال: «میل به استقلال نیروی انگیزشی برای کارآفرینان معاصر است لذا آزادی عمل پاداش دیگر کارآفرینی است، نیاز به استقلال همان چیزی است که روان شناسان آن را «سلطه جویی درونی» مینامند چون فرد احساس میکند شخصاً بر سرنوشت خویش احاطه دارد. و ویژگی بارز کارآفرین شاید همین سلطه جویی درونی و استقلال عمل او باشد» (فرای – 1992- 45)
کارآفرین مستقل ، سازمانی و شرکتی
« «کولینز» و «مور» (O- Collins D- Moore) در سال 1980 اولین پژوهشگرانی بودند که در مطالعات خود، بین کارآفرینان مستقل (independent) و اداری (Adminitrative) (یا سازمانی) تمایز قائل شدند و این طور عنوان کردند که کارآفرینان مستقل سازمان های جدید را به طور مستقل به منصه ظهور می رسانند در حالی که کارآفرینان اداری سازمان های جدیدی در درون یا در کنار ساختارهای شرکتی موجود ایجاد میکنند (احمدپور، 1381، 135) امروزه دو بعد کارآفرینی سازمانی به عنوان دو استراتژی متفاوت برای ایجاد تحول در شرکت ها مطرح هستند به طوری که
اگر یک فرد آغازگر فعالیت مخاطره آمیز در شرکت باشد به فرد مورد نظر «کارآفرین سازمانی» (entrepreneur) و به این فرآیند «کارآفرینی سازمانی» (entre preneurship) یا «کارآفرینی فردی در سازمان» گفته میشود و اگر کل شرکت یا کارکنان دارای روحیه کارآفرینی شوند از آن به عنوان کارآفرینی شرکتی (corporat entrepreneurship) یا «کارآفرینی گروهی در سازمان» نام برده میشود شومپیتر (schumpeter) ، عمده فعالیت های کارآفرینان سازمانی را شامل توسعه کالا و خدمات جدید، معرفی روش های جدید تولید،تشخیص بازارهای جدید، پیدا کردن منابع جدید خرید و توسعه و بهبود سازمان می داند» (صمد آقایی، 1381، 20) «و کارآفرینانی شرکتی فعالیت های شرکت را به سوی «نوآوری » در محصول و فناوری، «مخاطره پذیری » و «یپشگامی » سوق میدهد» (احمدپور، 1381، ص 140)
جدول : تفاوتهای کارکردی کارآفرین سازمانی با کارآفرین مستقل (احمدپور،1379-145)
کارآفرینی سازمانی کارآفرینی مستقل
شخصی که مسئول فعالیت پرمخاطره است هنوز هم به رئیسی که دارای اختیار عزل اوست و میتواند تصمیمات را لغو کند، گزارش میدهد. شخصی که مسئول شرکت است فاقد مدیربالا دست می باشد، هرچند که تابع تمایلات و خواسته های مشتریان، سرمایه گذاران و احتمالا همکاران است.
همه مخاطره مالی را شرکت مادر تحمل میکند. مخاطره مالی بین کارآفرین مسئول، سهامداران، عرضه کنندگان و وام دهندگان تقسیم میشود.
ظرفیت مالی را شرکت مادر تعیین میکند. منابع خارجی بدون رضایت شرکت مادر مورد استفاده قرار نمیگیرد. ظرفیت مالی را خود فعالیت تعیین میکند همه منابع میتوانند مورد استفاده قرار گیرند.
تشریفات اداری در بخش هایی نظیر حسابداری، پرسنلی، قراردادها، روابط عمومی، تبلیغات و خدمات به مشتری بوسیله شرکت مادر تعیین میشود. تشریفات اداری در حیطه اختیارات مدیر و بسیار کم است.
موفقیت، پول زیادی را برای کسانی که در فعالیت پرمخاطره جدید کار میکنند به دنبال نخواهد داشت. موفقیت میتواند به معنای ارتقا باشد. شکست موجب برکنار شدن مدیران آن از شغل های خود نخواهد شد. آنها میتوانند به شرکت مادر بازگردند. کارآفرین و سرمایه گذاران ممکن است میلیون ها دلار پول به دست آورند. موفقیت میتواند به معنای استقلال مالی باشد. شکست بدان معناست که هرکسی در فعالیت منسجم است از جمله مدیر شرکت نیز مجبور خواهد بود کارفرمای جدیدی را پیدا کند.
اداره کردن یک فعالیت پرمخاطره در صورتی موجب افزایش پیشرفت شغلی میشود که به موفقیت دست یافته و در صورتی پیشرفت شغلی را به تأخیر می اندازد که با شکست مواجه شده باشد. اداره کردن یک شرکت مستقل احتمالا پیشرفت شغلی را افزایش خواهد داد. خواه آن شرکت به موفقیت دست یابد خواه نه.
گیفورد پینگات در کتاب مشهور در «کارآفرینی سازمانی» مدیران سنتی، کارآفرینان مستقل و کارآفرینان سازمانی را از جنبه های مختلف مورد مقایسه قرار میدهد.
مقایسه مدیران سنتی، کارآفرینان مستقل و کارآفرینان سازمانی
(پینگان، 1985- 80) و (احمدپور، 1377-129)
کارآفرین بودن و خلاق بودن دو روی یک سکه
«خلاقیت نوعی توانایی نیست که مخصوص موسیقیدان ها، نویسندگان و نقاش ها باشد. خلاقیت نوعی انرژی ذهنی و روانی است که باعث به وجود آمدن افکار جدید و راهحلهایی برای مشکلات است.
کارآفرین ها همواره باید زمینه را طوری فراهم کنند که ایده های خلاقانه در ذهن شان جریان داشته باشد و چون به ندرت به افراد شیوه ها و رفتاری را که به آنها کمک کند تا ایده های بیشتری در ذهن تولید کنند در مدارس و جلسات آموزشی تدریس میشود پس ما برای آموختن این مهارت ها باید تلاشی خاص از خود نشان دهیم.
هشت شیوه مؤثر که می توانید با استفاده از آنها مهارت های تفکر خلاقانه خود را افزایش دهید و به تداوم جریان ایده ها در ذهن تان کمک کنید عبارتند از :
1- با تجارب خود آغاز کنید.
2- از دیدگاهها و نظرات دیگران استفاده کنید.
3- به سخنان مشتری های خود گوش فرا دهید.
4- مشکل گشایی گروهی را فراموش نکنید.
5- از افراد منفی دوری کنید.
6- مطالعه کنید.
7- به استراحت و تفریح بپردازید که استراحت و تفریح جریان افکار خلاقانه را تداوم میبخشد.
8- دفتر یادداشت را فراموش نکنید. ایدهها و نظرات خود را جهت فراموش نشدن در هنگامی که تازه به ذهنتان میرسد یادداشت کنید.» (کارآفرین، 1380، ش 9، صص 58 و 59)
«نیک دالتو در نشریه Entreprencur تأکید میکند که خلاقیت خود را به کار اندازید و از مغز خود که در آن برنامه ای با عنوان «تشخیص مفاهیم عمیق تجاری» تعبیه شده است برای خلق ایده های هوشمندانه، موفقیت آمیز و پرسود استفاده کنید و از 9 روشی که در ادامه آمده است برای تحقق بخشیدن به ایده های بزرگ و اهداف خود بهره بگیرید.
1- الهام ناگهانی: کارآفرینها با مشکلاتی روبرو هستند آنها شیوه های مختلفی را برای حل مشکل برمی گزینند که یکی از موفق ترین این شیوه ها مشکل گشایی جمعی و استفاده از الهام های ناگهانی است.
2- موضوع های متضاد جذاب هستند: اگر کسب و کاری عالی می خواهید با چیزهایی عجیب کار خود را آغاز کنید.
3- از ایده های خود نگ
هداری کنید: گرالد هامان خطوط تولید موفقی برای شرکت های بزرگ ایجاد کرده است او متوجه شده است اکثر افراد بهترین دیدگاههای خود را در محیط کار مطرح نمی کنند هامان به عنوان یکی از بنیانگذاران شرکت مشاوره ای Solutionpeople – ارائه دهندگان راه حل- مرکز نگهداری ایده ها را به وجود میآورد این مرکز محلی است که در آن کارآفرین ها روی مبل های راحتی عجیب و غریب مینشینند، فیلم می بینند و ایده های تجاری مطرح میکنند هامان معتقد است یک محیط برانگیزاننده به بروز ایده های بزرگ کمک میکند.
4- زمینه را برای بروز ایده های بزرگ فراهم کنید.
5- برقراری ارتباط در تجارت خلاقیت بیرونی (یعنی مکالمه و برقراری ارتباط های متعدد) درست به اندازه خلاقیت درونی و ذهنی اهمیت دارد.
6- همواره اشتباهات و شکست ها را به فال نیک بگیرید.
7- محیطی شاد فراهم کنید.
8- از هیچ گونه تلاش دریغ نکنید: نبوغ یک درصد الهام و 99 درصد تلاش و عرق ریختن است. باید ذهن خود را همواره مشغول فکر و فعالیت نگه دارید. تحرک جسمی نیز مفید است و زمینه را برای بروز افکار خلاقانه فراهم میکند.
9- به رویاهای خود توجه کنید و آنها را به خاطر بسپارید:
الیاس هووپس از کابوسی وحشتناک که در آن آدمخوارها با سوزن و وسایل دیگر گوشت بدن او را سوراخ می کردند چرخ خیاطی را اختراع کرد.
فردریک ککول طی یک رویا راه حل یک مساله غیرقابل حل را پیدا کرد به آنچه طی چرت زدن یا خواب به ذهن تان می رسد دقت کنید و تلاش کنید از آن ایده بگیرید.»
(کارآفرین، 1380، ش 9، صص 60 و 61)
سرعت تغییرات در تکنولوژی- در معیارهای سطح زندگی و رقابت های موجود در بازارهای داخلی و خارجی موجب ایجاد علاقه واقعی به نوآوری (خلاقیت) و ابتکار گردیده است و بدیهی است که اولین مرحله نوآوری پدید آمدن یک فکر جدید و اغلب به صورت یک جرقه ذهنی است. پس باید بتوانیم خود را از قید عادات تفکر قدیمی که مانع توجه به بسیاری از ایده های نو میباشد آزاد سازیم.
«تئودور لویت» (Theodore levitt) معتقد است خلاقیت کافی نیست و خلاقیت آنگونه که این روزها ادعا میشود یعنی توانایی خلق ایده های بدیع راه اعجازآمیز رشد و فراوانی ثروت کسب و کار نیست به ویژه ممکن است برای مدیران اجرایی پیش از آنکه رحمت باشند اسباب زحمت شوند آنهایی که آزادسازی کورکورانه خلاقیت سازمانی را برانطباق پذیری در سازمان ترجیح می دهند در عمل ممکن است عاقبتی جز کاهش پویایی خلاق سازمان نصیب شان نشود. علت آن است که آنها ایده دادن رابا اجرای ایده اشتباه گرفته اند و این به معنای اشتباه گرفتن خلاقیت انتزاعی با نوآوری عملی، عدم درک مسایل روزمره مدیران عملیاتی و کمتر از واقع برآورد کردن پیچیدگی های ظریف سازمان های تجاری است. لویت میگوید ایده پردازی و نوآوری مترادف و هم معنا نیستند اولی با تولید و خلق ایده ها سروکار دارد دومی با اجرای آنها.
پس خلاقیت بدون عملگرایی عقیم و بی فایده است و اغلب بدترین کاری که یک شرکت میتواند انجام دهد آن است که نوآوری را به دست افراد «تیپ خلاق» بسازد ایده پردازانی که از دست زدن و به ثمر رساندن پروژه های واقعی عاجز هسند و تنها آگاهان سازمانی از هوش عملی برای غلبه بر موانع بروکراتیک و رساندن یک ایده خوب به نتیجهای ثمربخش برخوردار هستند» (گزیده مدیریت، ش 22، آذر 1381، 89-88)
کارآفرینی بازارگرا یا بازارساز
«بازارگرایی شامل تولید کنندگانی میشود که مصرف کننده سلیقه ها و خواسته های بازار هستند، اما تمایل به پذیرش و پیاده سازی فرآیندهای مدیریت کارآفرینانه شامل تولید کنندگانی میشود که نه تنها مصرف کننده سلیقهها و خواستههای بازار بلکه به وجود آورنده خواستههای جدید و تغییر دهنده الگوی سلایق بازار هستند: اتخاذ استراتژی بازار گرایی یعنی بازار محور (Markrt- Drivrn) گردیدن، اما اتخاذ گرایش کارآفرینانه در سازمان یعنی حرکت از بازار محوری به سوی بازارساز (Market- Driving) شدن این موضوع تفاوت عمده میان مدیران بازارگرا و مدیران بازار ساز را نمایان میسازد.
کاتلر معتقد است شرکتهای بازار محور روی مشتریان موجود دستیابی به ایدههای جدید، بررسی بهسازیهای پیشنهاد شده در مورد فرآورده و تغییرات آمیخته بازاریابی تمرکز میکنند نتیجه فعالیت این شرکت بیشتر به صورت بهسازیهای جزیی و مرحلهای است و به حال انقلابی در نمیآید از سوی دیگر شرکتهای بازار ساز موجب افزایش بینش مردم و ارتقای سطح تمدن بشری میشوند این گونه شرکتها به آفرینش بازارهای نو و پالایش و دگرگونی قاعده های بازار دست می زنند، فرآورده های بی سابقه عرضه می کنند، شکل تازه ای از کسب و کار می آفرینند، قیمت شکنی های چشمگیر، ایجاد کانال های جدید توزیع یا بالا بردن سطح خدمات در اندازه ای باورنکردنی را پیش می گیرند» (کاتلر، 1379، 63، 62-61)
شرکت های بازار محور از اصول بازاریابی واکنشی بهره می برند. حال آنکه شرکت های بازار سازی ضمن پذیرش اصول بازاریابی واکنشی در دو سطح مجزای دیگر نیز از بازاریابی استفاده میکنند یک سطح حداقلی که همان بهره گیری از اصول بازاریابی پیشنگر است و یک سطح حداکثری که همان سود جستن از اصول بازاریابی الگوساز است.
بازاریابی واکنشی: بخش بزرگی از بازاریابی کنونی از گونه بازاریابی واکنشی است.
تشخیص اینکه بانوان دوست دارند وقت کمتری را به آشپزی و نظافت بپردازند به اختراع ماشین لباس شویی،خشک کن، ماشین ظرف شویی و … انجامید پس تعریف آن یعنی شناسایی و برآوردن نیازها.
بازاریابی پیش نگر معتقد است تشخیص پاره ای از رخدادها در یک قدمی است و خطر خیزتر از بازاریابی واکنشی است، ممکن است علاقمندان زودتر یا دیرتر از زمان مناسب به بازار وارد شوند، یا از بنیان در پیش بینی وجود چنین فرصتی اشتباه رخ داده باشد برای مثال همین که کیفیت آب آشامیدنی در بسیاری از کشورها رو به بدی نهاد شماری از شرکتهای بازار روند رو به گسترش تولید بطری های آب آشامیدنی را پیش گرفتند.
اما بازاریابی الگوساز دلیرانه ترین اقدام است و هنگامی به کار گرفته میشود که یک شرکت فرآورده ای به بازار عرضه کند که پیشتر هیچکس خواهان آن نبوده حتی تصوری از کالا یا خدمت تازه ندارد. چنانچه در دهه 1950 کسی در اندیشه و خواستار «واکمن» یا «ویدئوی بتاماکس» از سونی نبود، ولی این شرکت با رهبری هوشمندانه و دلیرانه آکیومورتیا (Akiomorita) بنیان گذار و رئیس هیئت مدیره سونی، کالاهای یاد شده و ده ها فراورده نو و بی سابقه دیگر را به بازار آورد که اکنون پذیرش همگانی یافته اند موریتا فلسفه بازاریابی خود را بر سر این چند واژه خلاصه کرده است: «من در خدمت بازار نیستم، آنها را می آفرینم». (کاتلر، 1379، 61-60)
«و از آنجا که بازاگرا بودن یعنی دارا بودن روش مدیریتی مناسب و برنامهریزی و اجرای اصولی استراتتژی بازاریابی، برای شرکت هایی که سعی در ایجاد فرهنگ کارآفرینی در سازمان و تمایل به پذیرش و پیاده سازی فرآیندهای مدیریت کارآفرینانه دارند میتواند زیان آور و مضر باشد.» (Matsuno , Mentzer and Ozsomer 2002)
سرمایه داران ارشادگر در خدمت کارآفرینان
«قبل از دوران اینترنت سرمایه داران چالش گرا به طور عمده نقش مربی گری کارآفرینان جوان را بازی می کردند امروز به جهت تعداد زیاد شرکت های نوپا مشغله این سرمایه داران زیاد شده است و چون دست به گزینش شرکت های نوپای خوش آتیه میزنند و دیگر شرکت های نوپای کسب و کار مجالی برای رشد نمی یابند در نتیجه امروزه نوع جدیدی از مربیان وارد بازار تربیت
کارآفرینان شدهاند تا خلاء موجود را پر کنند این گروه که به «سرمایه داران ارشادگر» معروفند، به کارآفرینان در همه امور از استخدام کارکنان نخبه گرفته تا جذب سرمایه اولیه مورد لزوم آنها کمک میکنند. آنها «معماران کسب و کاری» بسیار موفق و ثروتمندی هستند که دیگر مایل به راه اندازی کسب و کار مستقلی برای خود نیستند ولی در بازی کارآفرینی ساعت های متمادی را با کارآفرینان تازه کار می گذرانند به آنها در ایجاد و اصلاح مدل کسب و کاری، آزمون ایده هایشان در بازار، ایجاد فرآیندهای کسب و کاری لازم، تهیه پول و … یاری میرسانند «سرمایه داران ارشادگر» در مقابل
سهم کوچکی از سهام مؤسسه به ایفای این نقش ها پرداخته و تجربیات با ارزش خود را قطره قطره و مطابق مقتضیات زمانی و به مقدار لازم به تیمهای کارآفرین تزریق میکنند. «سرمایه داران ارشادگرا» هیچگاه به جای کارآفرینان تصمیم گیری نمی کنند و آنها معمولاً انرژی و مثبت اندیشی خود را به مشارکت می گذارند. جامعه خاص سرمایه داران ارشادگر ظرف سی سال است که در آمریکا پا گرفته است. آنها ریش سفیدهایی هستند که مدعی برخی از افتخارات و فرصت های تخصیص یافته اقتصاد جدید برای جوان ها و تازه کارها هستند»
(ماهنامه گزیده مدیریت، شماره 5، اسفند 1379، صص 18-10)
الگوی نوآوری در سازمان صنعتی ایران
«در تحقیقی پس از انتخاب بهترینهای صنایع ایران تعیین شاخصهای تعیین کننده وضعیت بهبود و نوآوری در صنایع که عبارت بودند از: توانایی طراحی و مشابه سازی، توانایی بهبود بخشیدن به تکنولوژی وارداتی گذشته، ایجاد یا تولید محصول جدید، بدست آمده از اینقرار بود که: سازمانهای صنعتی ایران برای ایجاد باور همگانی با ارایه ایده و طرحهای نو به صورت یک سنت کاری باید با
تشویق و اهمیت دادن به طرح های جدید افراد، پرهیز از عکس العمل شدید در مقابل شکستهای اولیه طرحها، استقلال کاری، معرفی طرحهای انجام شده، پاداشهای درونی لازم، ارایه برنامهای مشخص برای گردش شغلی مدیران نوآوری به منظور انتقال تجربیات به واحدهای دیگر و پی بردن افراد به اهمیتی که شرکت برای نوآوری قائل است فراهم سازی بستری مناسب به منظور امکان مشارکت آزاد افراد در طرحها، بر پایی سیستم آموزشی مستمر در جهت مهارتهای مرتبط با حوزه کاری به منظور انتقال دانش به افراد در یک برنامه منظم، و ایجاد کانالهای مستقیم و مستمر برای آگاهی از نظرات مشتریان به منظور ارایه طرح های سازمانی متناسب با نیاز مصرف کنندگان و پرهیز از تشریح جزییات روش کار و تعیین چگونگی انجام کار باعث افزایش میزان نوآوری سازمان صنعتی میشود.» (کارآفرین، ش 19، 1382، ص 17-14)
موانع قانونی رشد کارآفرین در صنایع کوچک ایران
«شرط اجرای ایدههای کارآفرینی و راهاندازی یک بنگاه کوچک مستلزم فراهم بودن بسترهای لازم در عرصه اقتصادی کشور است و دولت از جمله نهادهایی است که با استفاده از حق انحصاری خود در وضع قوانین نقش بارزی بر روابط و فعالیت کارگزاران و بازیگران عرضه اقتصادی دارد.
