زبیر پیوسته خود را از ما به حساب مى‏داشت تا آنکه فرزند نافرخنده‏اش عبد اللّه پا به جوانى گذاشت . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 95 شهریور 30 , ساعت 11:30 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله آرزوی استقلال یا شکاف نسلها با word دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله آرزوی استقلال یا شکاف نسلها با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله آرزوی استقلال یا شکاف نسلها با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله آرزوی استقلال یا شکاف نسلها با word :

آرزوی استقلال یا شکاف نسلها

مفهوم شکاف نسل‌ها، بین والدین و فرزندان،‌ از تجربه پدر و مادر نوجوان‌ها بودن پدید آمد. این شکاف نشان‌دهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.

آرزوی استقلال
مفهوم شکاف نسل‌ها، بین والدین و فرزندان،‌ از تجربه پدر و مادر نوجوان‌ها بودن پدید آمد. این شکاف نشان‌دهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.

بسیاری از مسائل و مشکلات از آنجا ناشی می‌شود که نوجوانان نیاز به استقلال و گسستن از خانه را دارند،‌ در صورتی که این موضوع برای والدینی که قادر به رهاسازی نیستند و می‌خواهند کنترل خود را روی نوجوانان ادامه دهند بسیار تهدیدکننده است. پس نکته اساسی در تفاوت بین نسل‌ها دیدگاه متفاوت این دو نسل در برخورد با مسایل است.

هر کدام دریچه‌ای خاص برای دیدن دارند و این باعث می‌شود که از یک پدیده دو برداشت متفاوت داشته باشند. شکاف بین نسل‌ها ناشی از دو عامل عمده: اختلاف و تفاوت بین عصرها و رشد ناشی از تفاوت فناوری. این شکاف بازتاب تغییری است که جامعه بر یک نسل تحمیل می‌کند.

استقلال روانی انسان در یک فرایند از تولد تا جوانی شکل می‌گیرد. در این مسیر تکوینی شکاف نسل‌ها را می‌توان از دریچه بلوغ نگریست. این مقاله تمرکز خود را روی تحول روانی نگه خواهد داشت تا شاید بتواند زوایای بیشتری از موضوع را روشن کند.

اصولاً می‌توان سه مرحله انتقالی در راه استقلال یک فرد برشمرد:

الف) تولد: در رحم، نوزاد صددرصد به مادر وابسته است. با تولد نوزاد و بریدن بند ناف، وی پا به جهانی تازه می‌گذارد. به نظر اتو رنک، در کتاب «ضربه تولد»، جدایی از رحم باعث شکل‌گیری اضطراب نخستین می‌شود. در این مرحله تغذیه درست احساس امنیت ایجاد می‌کند، به بیان دیگر شیر دادن توسط مادر به کودک لذت می‌دهد و احساس ایمنی را القا می‌کند.

ب) از شیر گرفتن: طول این دوره به عوامل فرهنگی نیز بستگی دارد. لذا می‌توان بعداز دو سالگی را ذکر کرد. کودک مجبور است استقلال تغذیه‌ای از مادر را تجربه کند. غذای راحت و آبکی مادر جایش را با غذای سفت که نیاز به جویدن دارد عوض می‌کند.

ج) نوجوانی: دوره رها شدن از وابستگی‌ها و ورود به صحنه اجتماعی است. اصولاً مفهوم شکاف نسل‌ها بین والدین و فرزندان در این دوره پدید می‌آید و این دوره در شکل‌گیری شخصیت آینده فرد نقش حیاتی ایفا می‌کند. نوجوان برای ورود به اجتماع نیازمند به سه صفت است:‌ همپایگی با بزرگسالان، اندیشیدن به آینده و داشتن برنامه.

نوجوان می‌خواهد خود را همپایه بزرگسالان بداند و بر این اساس قضاوت کند. او برای آینده خود نگران است و مهمترین صفت داشتن برنامه است. چون در این دوره دچار تضاد می‌شود و برای حل این کشمکش احتیاج به نقشه برای اصلاحات اجتماعی دارد. گاهی نیازهای نوجوان با هنجارهای اجتماعی در تضاد و تقابل مستقیم قرار می‌گیرد.

«کارزون» در تحقیقی با نام «خشونت و عقاید پسامدرن» به نوعی استحاله در رویکرد جوانان نسبت به روابط بین فردی اشاره می‌کند. وی می‌گوید: «خشونت در رفتار اجتماعی یک جنبه ویژه استحاله است». پس نسل جدید خشن‌تر از نسل قبلی است. صنعتی شدن جوامع شکل‌گیری هویت را در نوجوانان طولانی کرده و عقاید آنان در برخورد با فناوری دگرگون شده است.

نوجوانی یک دوره از شیر گرفتن روانی است که شخص پشت سر می‌گذارد و به سمت استقلال و ثبات و استحکام روانی پیش می‌رود. این دوره نیازمند آموزش و پرورش یعنی نفیس‌ترین هدیه جامعه است. آموزش و پرورش امکانات و ابزار مناسبی برای حرکت به سوی استقلال است.

بلوئر می‌نویسد: «; نسل قبلی رشد اقتصادی سریع و فرصت‌های وسیعی را در برابر خود می‌دید; نسل جدید خود را در برابر کسادی و تنزل آن و فرصت‌ها و موقعیت‌های شغلی محدود می‌بیند با جامعه‌ای آشفته، جوانان به دنبال شغل به هر دری می‌زنند تا آینده شغلی خود را تامین کنند. در نظام جدید نوجوانانی تربیت می‌شوند که مدت‌ها درس می‌خوانند تا وارد بازار کار شوند، ازدواج کنند و;» نسل قبلی زودتر بحران نوجوانی را پشت‌سر می‌گذاشت، زودتر سرکار می‌رفت، ازدواج می‌کرد و خانواده تشکیل می‌داد.

اگر نسل قبل بخواهد با همان دید قبلی به مسائل بنگرد مثلاً بیکاری جوانان را بیانگر بی‌عرضه بودن آنها بداند تا شرایط خاص اجتماعی، آنگاه این تضاد و عدم درک متقابل، انعکاسی از شکاف بین نسل‌هاست.

با شکاف نسل‌ها چگونه برخورد کنیم؟
برخورد با این پدیده در سه حیطه میسر است:

1 – خانواده 2- مدرسه 3- اجتماع

1 – خانواده: از نظر پیشگیری خانواده حائز اهمیت بسیار است. زیرا بیشتر یادگیری‌های اولیه کودک و رشد او در خانواده صورت می‌گیرد. شناخت علایق، نیازها و نگرانی‌ها در صورتی انجام می‌گیرد که والدین با کودک خود رابطه‌ای صحیح بر اساس همدلی و درک متقابل داشته باشند.

اگر رابطه انسانی با کودک برقرار شود کودک با والدین احساس راحتی و نزدیکی می‌کند و آنگاه ناگفته‌ها، نیازها و دلواپسی‌هایش را بازگو می‌کند و سپس والدین با استدلال و منطق همراه با خونسردی و متانت او را آگاه می‌سازند. والدینی که از تحولات جامعه بازمانده‌اند و در برابر تغییرات سپر در دست دارند و تفاوت‌های خود با فرزندشان را نمی‌پذیرند، نمی‌توانند والدینی موفق باشند.

2 – مدرسه: محیط تحصیلی واکنش‌های خاصی را در کودک پدید می‌آورد. لذا وجود دو شخصیت تحصیلی و خانوادگی را می‌توان برای کودک درنظر گرفت و زندگی کودک در بین آنها در نوسان است. در این زمان دانش‌آموز انعطاف و نرمش را در حیات فکری خود داخل کرده و کنار آمدن با موقعیت و سازگاری را فرامی‌گیرد. به طور کلی وظایف مدرسه را می‌توان این چنین فهرست کرد:

1 – تقسیم کار و کار مناسب خود را یافتن
2 – عهده‌دار شدن وظایف مختلف
3 – همکاری و مسئولیت‌پذیری
4 – شرکت در فعالیت‌های گروهی- اجتماعی
5 – مهارت یافتن در کارهای فنی

یک نظام آموزشی سالم و شکوفا می‌تواند سازگاری و انطباق کودک با مدرسه را به ارمغان آورد. یک معلم خوب از تجارب شخصی خود بیرون می‌آید و به درون جهان دانش‌آموز پا می‌گذارد. پس لازمه نظام آموزشی پویا آموزش مهارت‌های گوش دادن (نه شنیدن) و همدلی به معلمان است.

سیر تحول آموزش و پرورش از معلم محوری به سمت شاگرد محوری به معنای شاگرد (فرزند)سالاری نیست. متفکران استبداد محور تصور می‌کنند که شاگرد محوری تهدیدی برای جایگاه معلم است. درحالی که نظام آموزش و پرورش شاگرد محور به سوی درک و فهم نیازهای دانش‌آموز حرکت می‌کند نه ارضای آنها. در ارضای نیاز و اشباع آن خطر وابستگی و عدم رشد وجود دارد این خطر کمتر از خطر ناکام گذاشتن نیازها به واسطه نگاه از بالا به دانش‌آموز نیست.
نگاه از جایگاه اربابی مساوی ندیدن و درک نکردن دانش‌آموز است. توجه به شناخت کودکان در سنین و مراحل رشد و ارایه راهکارهای تعلیم و تربیت بر اساس نیازها و توانایی‌های خاص از مواردی هستند که باید مورد توجه نظام آموزش و پرورش قرار گیرد.

3 – اجتماع: رسانه‌های جمعی، نهادها، موسسات دولتی و خصوصی و; باید به تشریح و توصیف خاص نسل جدید بپردازند ووالدین را با بعضی از نیازهای نوجوانان که از نظر دور مانده آشنا کنند. آموزش در رسانه‌ها مهمترین قسمت است. توصیف شیوه‌های برخورد با نابهنجاری، طبیعی بودن بحران نوجوانی و امثال آن از آن جمله‌اند.

اینترنت پدیده‌ای که در عین هدایت جامعه به سمت دهکده جهانی و اتصال ملل مختلف به هم می‌تواند آسیب‌های جدی را ایجاد کند. تصاویر مستهجن، دوستی‌های آذرخشی در اتاق‌های گفت‌وگو (chat) و; همه و همه خبر از سیطره گفتاری جدید دارند که قادر است در جهت‌گیری‌های فرهنگی هر ملتی تاثیر بگذارد.

در معرض مدرنیته قرار داشتن یک جامعه نیز می‌تواند پاسخ‌های مقابله‌ای مختلفی را فرابخواند. از یک طرف می‌شود با مظاهر مدرنیته روبه‌رو نشد و از طرف دیگر تلاش کرد تا فرآیند مدرن شدن را با توجه به مقتضیات و ضرورت‌های فرهنگی درک کرد. طرح انجماد مدرنیته طرحی آزمون شده است که آزمون دوباره‌اش هزینه بالایی بر اجتماع تحمیل خواهد کرد.

((بررسی ابعاد پدیده شکاف نسلی در ایران‌))
این گفتار، نوعی تحلیل داده‌های موج اول پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌هاست. در واقع پایگاه علمی این گفتار تحقیقات مستند بوده و هدف از آن نگاهی است به چالش اجتماعی موجود در جامعه که البته، در مناسبات سیاسی نیز چندان مغفول نمانده است.

شکاف نسلی در سال‌های اخیر، کارکرد سیاسی فراوانی یافته است. جناح‌های سیاسی با قضاوت‌های مختلفی که در باب کم و کیف شکاف نسلی در ایران عرضه می‌کنند، در واقع در باب موقعیت و وزن سیاسی خود سخن می‌گویند. البته سخن در باب این موضوع چندان ساده نیست. اما به واقع به نظر می‌آید که به حق هم بحث شکاف نسلی دلالت‌های سیاسی دارد و از نظم و نسق اجتماعی، سویه تحولات اجتماعی و جهت‌گیری و سامان‌دهی نظم اجتماعی، فرهنگی به تبع آن نظم سیاسی را نیز در پی دارد که خواسته یا ناخواسته وزن سیاسی و دلالت سیاسی هم پیدا می‌کند.

به چهار الگوی تئوریک در باب تفاوت نسلی می توان اشاره کرد:
تئوری اول ،که همان مفهوم چرخ زندگی است و معتقد است تفاوت بین گروه‌های سنی گوناگون وجود دارد و این تفاوت‌ها فقط به دلیل تفاوت‌های سنی است.
در تئوری دوم، شکاف نسلی را محصول تحولات حادث بر جوامع دانسته و اذعان می‌کند که جوامع به نوعی در بستر یک تحول خطی، از الگوهای سنتی یا سبک‌های زندگی سنتی به الگوهای مدرن هستند و این امری عام و جهان شمول است.

تئوری سوم، رقابت‌های نسلی است. این رقابت‌‌ها می‌تواند در دوره‌ای در یک وضعیت اجتماعی خاص، پیرامون پدیده سن شکل بگیرد.

الگوی چهارم: تجربه نسلی است. این الگو تابع تئوری‌هایی است که بنیاد آن بر این است که اساس نسل‌ها به گروه‌های سنی با صورت‌های کلاسیک جمعیت‌شناختی نوجوان و جوان و میان‌سال و سالمند مربوط نمی‌شود. بلکه به تجربه‌های نسلی مربوط می‌شود.
1ـ پس از سال 1368 شکاف میان دولت ملت به مرور افزایش یافت و انتظار می‏رفت که با زمینه چینی که برای انتخابات خرداد 1376 شده بود این شکاف چنان عمیق شود که ترمیم آن از روش‌های مسالمت‏آمیز ممتنع گردد.

2ـ تشدید شکاف مذکور حاصل دو فرآیند متضاد بود. از یک سو رفتار سیاسی حکومت در حذف رقبا و مخدوش کردن قواعد بازی سیاست و محدود نمودن بازیگران حوزه قدرت موجب تشدید شکاف شد و از سوی دیگر تغییراتی که در حوزه اجتماعی (تغییرات سواد و سطح تحصیل، شهرنشینی، گسترش ارتباطات و;) و نیز تحول گفتمانی (تأکید بر شکاف مردم‌سالاری ـ آمریت به عنوان شکاف اصلی جامعه ایران نزد نخبگان فکری،

جایگزینی گفتمان اصلاحی بجای گفتمان انقلابی و;) و تغییر در عناصر حاکمیت (فوت رهبری فرهمند انقلاب، تغییر در قانون اساسی و پایان یافتن جنگ و;) و بالاخره دگرگونی‌های منطقه‏ای و جهانی (شکاف در نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد، فروپاشی نظام‌های اقتدارگرا و پذیرش عام گفتمان دمکراتیک در سطح جهانی و;) جملگی موجب آن شد که تقاضای اجتماعی برای مشارکت و دمکراسی افزایش یابد.

در واقع حتی اگر حاکمیت به اندازه گذشته هم موجبات مشارکت و رقابت را فراهم می‏کرد، باز هم به دلیل این تحولات، شکاف دولت ملت تشدید می‏شد و ضرورت داشت که گشایش بیشتری در امر سیاست و مجموعه بازیگران آن رخ دهد، ولی این فرآیند در سطح حکومت در جهت معکوس در حرکت بود.
3ـ تحولات مذکور در نهایت پس از سال 1372 آثار خود را هر چه بیشتر نشان داد، و موقعیت و نفوذ حاکمیت رو به تحلیل رفت و در کل مواجه با بحران مشروعیت و مشارکت و در نهایت بحران مدیریت و اداره کشور گردید.

4ـ از سوی دیگر زمینه برای تشکیل یک جنبش اجتماعی ـ سیاسی مبتنی بر روش‌های اصلاحی و با هدف بازسازی بحران‌های مشارکت و مشروعیت از خلال کاهش شکاف دولت ـ ملت و ایجاد دمکراسی بوجود آمد. این جنبش عمدتاً حول محوریت چند روزنامه و نشریه و با همراهی جنبش دانشجویی و دانشگاهی شکل گرفت. همچنین در برخی از نهادهای مرتبط با حکومت نیز ریشه دواند.

5ـ نادیده گرفتن بحران مشروعیت بویژه برای نظام بر آمده از یک انقلاب مردمی مشکل بود، لذا حاکمیت در دوم خرداد کوشید که با یک تیر دو نشان بزند، از یک سو راه را برای مشارکت محدود برخی نیروها و فقط در زمان انتخابات باز کند، با این اطمینان که نامزد مورد حمایت خود رأی خواهد آورد و از سوی دیگر به بازسازی مشروعیت خویش بپردازد. در واقع می‏توان گفت بروز پدیده دوم خرداد محصول دو عامل بود، یکی نیازها و تغییرات اجتماعی بوجود آمده و دیگری خطای محاسبه اقتدارگرایان.

6ـ هنگامی که دوم خرداد بوجود آمد، جنبش اجتماعی حامی آن چندان سازمان‌یافته نبود که این دستاوردها را تعمیق بخشد، برای رفع این نقیصه نیروهای این جنبش فعالیت اجتماعی خود را گسترش دادند. ولی کماکان مرکز ثقل آنها در نشریات و علی‏الخصوص روزنامه‏ها بود و کم‌کم نهادهای دیگر مدنی از جمله انجمن‌ها و احزاب شکل گرفت. انتظار می‏رفت که با پیروزی‏های بعدی طرفداران اصلاحات در انتخابات شورای شهر و سپس مجلس شورای اسلامی موجب حل بحران حاکمیت دوگانه شود، دوگانگی میان دولت ـ ملت که پس از دوم خرداد به درون حاکمیت رخنه یافته و حاکمیت دوگانه شد، پس از انتخابات مجلس ششم تشدید گردید.

7ـ از آنجا که حاکمیت دوگانه امری ناپایدار است لذا نیروهای مخالف مردم‌سالاری به جای پذیرش حاکمیت مردم عزم خود را برای حل این دوگانگی به نفع خویش جزم کردند و اقدامات متعددی را برای تحت فشار قرار دادن طرفداران اصلاحات به عمل آوردند، اقدام به ترور، بستن مطبوعات، دستگیری نویسندگان و محاکمات غیرقانونی، از حیز انتفاع ساقط کردن مجلس، تهاجم علیه جنبش دانشجویی، به هم زدن جلسات و سخنرانی‏ها و; شامل مجموعه اقداماتی است که به منظور از هم پاشیدگی جبهه دوم خرداد و قطع ارتباط میان نیروهای موثر جنبش و ایجاد فاصله میان آنان با مردم و در نتیجه حاکم کردن یأس و ناامیدی در این جبهه و مردم اعمال شده است.

8ـ مخالفان اصلاحات از دو هدف حذف فیزیکی یا استحاله، هدف دوم را برگزیده‏اند، زیرا حذف فیزیکی از یک طرف مشکل است و از سوی دیگر موجب عریانی بیشتر فقدان مشروعیت حاکمیت بعدی خواهد شد، بنابراین آنان می‏کوشند که با افزایش فشارها و در انفعال قرار دادن جبهه دوم خرداد اولاً: رابطه میان اعضای این جبهه را قطع و هماهنگی و انسجام و کارآیی آنان را کاهش دهند. ثانیاً: با قطع ارتباط میان این جبهه با حامیان اصلی آنان یعنی مردم، جبهه را تضعیف و حذف آن را عملی سازند. ثالثاً: در کوتاه مدت مترصد این هستند که بخش‌هایی از جبهه را حذف و با بقیه به نحوی کنار آیند تا با بحران مشروعیت ناشی از حذف نسبی دوم خرداد مواجه نشوند.

جوانان نسل جدید به راستی با نسل قدیم خود تفاوت های آشکاری دارند شاید این به این دلیل است که شیوه زندگی نسبت به قبل تغییر کرده است و فرهنگ نیز که عامل تاثیر گذاری است نسبت به قبل تغییر کرده است.

الف) بنگستون (Bengston) ‌در بحث شکاف نسل‌ها، سه دیدگاه را از هم تمیز می‌دهد؛ اول کسانی که معتقد به شکاف عمیق هستند، دوم کسانی که شکاف نسلی را یک توهم و خیال می‌دانند که توسط وسایل ارتباط جمعی تحمیل شده است و سوم افرادی که به پیوستگی و تفاضل گزینشی بین نسل‌ها معتقدند؛ به این معنا که سعی دارند با تفکیک موضوعات مختلف از هم، در مورد هر بخش جداگانه داوری کرده و میزان گسست یا پیوستگی را بررسی نمایند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

لیست کل یادداشت های این وبلاگ